آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

...

خانه ام تمیز و مرتب است. آجیل هایم را در ظرف ها ریخته ام.میوه هایم را شسته ام، سوپم نیمه آماده است و فقط مانده کمی تمیز کاری آشپزخانه و بار گذاشتن غذا و پختن کیک و تهیه سالاد.

نه مثل این که پس و پیش و هر دو آستینش مانده است!

از صبح حالم خراب است. به آخرین حدی که بتوانید تصورش را بکنید. انگار نه انگار که قرار است تا چند ساعت دیگر به این خانه میهمان وارد شود.

دلم یک شانه صمیمی و یک دل سیر گریستن می خواهد.

خدا کند تا سر شب بهتر شوم!



خوشبختی در قلب من

ساعتیست از پارک برگشته ایم! پارک رفتنمان خیلی ناگهانی پیش آمد.

داشتم شیرقهوه درست می کردم که همسرم گفت: برویم پارک؟ آن قدر با ذوق و شوق پیشنهاد داد که حیفم آمد نه بیاورم. تا قهوه ام آماده شود با پسرم رفتند تا از قنادی نزدیک خانه شیرینی بخرند. شیرقهوه را در فلاسک ریختم و 4 تا لیوان برداشتم و با دخترم از خانه بیرون رفتیم. همسر و پسرم هم همان موقع رسیدند و رفتیم پارک نزدیک خانه!

همه چیز عالی بود!

هوای پاک و تمیز، بلورهای ریز رقصان برف، گرمای مطبوع قهوه و شیرینی و لطافت پای سیبی که همسرم مرا با آن سورپرایز کرد، برف بازی بچه ها و شور و شوق همسرم برای عکاسی در شب، راه رفتن بر روی برف های پا نخورده و حالا خانه ای با گرمای مطبوع و من که زنی خوشبختم!

 خیلی خوشبختم. همسر مهربان و وفادار، فرزندانی سالم و فهیم، خانه ای گرم و راحت و هزاران نعمت بی شمار دیگری که از پروردگارم هدیه گرفته ام!

خدایا! طعم دلچسب و دلنشین سبز بودن و شاد زیستن را به تمام بندگانت بچشان و خوشبختی را هم چون دانه های ریز برف بر بام تمام خانه های این شهر هدیه کن! 


خدایا! برای شادمانی، سلامتی،‌توانگری و عشق پایدارم سپاس می گذارم!

نگرانی های یک مادر

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

رسوایی در یک عصر پاییزی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

فردای زیبا مرا در آغوش گیر!

امروز پروردگار مهربانمان درهای رحمتش را گشوده بود. تمام روز باران باریده و کوی و برزن شهر را شسته و پاک نموده است.

فردا این شهر چونان عروسی دلربا جلوه خواهد کرد!

فردا روز زیبایی خواهد بود.

و فرداهایی زیباتر پیش رو ...

زیبایی، شادمانی، خوشبختی، آسودگی خاطر و هر آن چه از خوبی تصور کنیم، حق ماست!

حق من ، شما، همسایه هامان، دوستان ، خویشان و دیگران...

فرارسیدن فرداهای زیبا خیلی نزدیک است...

کافیست باور کنیم و بخواهیم. برای خود و دیگران...

بهترینها ارزانی تان باد!


خدایا برای شادمانی، تندرستی، توانگری و عشق پایدارم سپاس می گزارم!