آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

پایان یک سال

-: دفترت را باز کن.

یک دفترخاطرات کوچک در می آورد و برای نوشتن آماده می شود.

-: کتاب فارسی ات را بده!

-: نیاورده ام.

-: گفته بودم بیاوری.

-: ندارم. انداختمش دور.

-: چرا؟

-: خاله ام گفت حالا که سال تحصیلی تمام شده دفترها و کتابهایت را دور بریز.

-: خودم به او کاغذ مناسبی می دهم و درس را شروع می کنم...








پی نوشت: سال تحصیلی تمام شده است اما معلم دخترک کلاس سومی توصیه کرده که نیاز به آموزش و تلاش بیشتری دارد.

نظرات 1 + ارسال نظر
بانو سرن سه‌شنبه 26 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 07:06 ب.ظ http://banooseren.blogfa.com/

یعنی مثل تجدیدی ها میاد مدرسه اما تجدید نشده؟!

بچه های ضعیف مثل قدیم تجدید نمیشن.
توکارنامه شون ذکر میشه به آموزش و تلاش بیشتر نیاز دارند. بعد از یه دوره آموزش دوباره آزمون گرفته میشه و بعد به کلاس بالاتر میرن.
میاد خونه باهاش کار می کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد