تا کنون از تمام روزهای ماه رمضان لذت بردم. شاید به خاطر همین است که از نزدیک شدن به پایانش حس خوبی ندارم.
روزهای بسیار خوبی را سپری کرده ام.از آیة الکرسی های بعد از نمازم تا « اللهم اشف کل مریض» های قنوت هایم، از شب زنده داری ها تا خواب های روزهای طولانی تابستان، از سحری و افطاری پختن ها تا میهمانی افطار روی پشت بام ( که حالا به صورت سنت هر ساله اهالی ساختمان درآمده)، از میهمانی دادن ها و میهمانی رفتن ها و دست آخر از شبهای قدری که عالی بودند و هنوز لذت تجربه احیای دو تاشان را با تک تک سلول های وجودم حس می کنم.
حیف رمضان با سرعت به انتهایش نزدیک می شود.
التماس دعا در این روزهای پایانی
محتاجیم به دعاتون!
التماس دعا عزیزم
منم امسال حس می کنم خیلی زود تموم داره می شه.
محتاجیم به دعاتون!
خیلی حیفه! ماه رمضون خوبی بود
البته زیر سایه و خنکای کولر
سلام آفرین خانوم! نماز روزه ها قبول!
حس میکنم قبلا ولی نمدونم دفیقا چه زمانی، وبلاگ شما رو میخوندم و کامنت میذاشتم البته با یه اسم دیگه، ( فردا) حالا الان تو لیست وبلاگهای به روز شده ی بلاگ اسکای دیدمتون دوباره! خوشحالم.
موفق باشید
سلام به روی ماهتون!
قبول حق!
اما من واقعن توانم تموم شده
این روزهای آخر خیلی داره روزه بهم فشار میاره
قبول باشه
روزهای آخر البته سخت تره! خدا اجرتون بده.
قبول باشه طاعات و عبادات
قبول حق!
سلام
من هم ماه رمضان رو دوست دارم
خیلی زیاد..
سلام به روی ماهتون!
افطاری با اهالی ساختمون بر روی پشت بام چه ایده ی جالبی بود. خوشم اومد. حیف که ما آپارتمونی نیستیم.
جای شما سبز! خیلی هم می چسبه!