آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

خرداد جان پرور

دلتان بخواهد!

آن قدر هوا خنک است که به قول دخترم این روزها به روزهای آخر شهریور شبیه است نه آخر خرداد.

یک روز بی کولر دیگر را پشت سر گذاشتیم.

هنوز هم شبها از خنکای هوا به گرمای پتو پناه می برم.

گویا خدا دارد به مشهدی ها حال اساسی می دهد.