رفته بودم منزل حاج خانم. برای تقدیم شیشه ای ترشی مخلوط که همین امروز درست کرده ام. سرشب بود، بین هشت و نیم تا نه! قصد نداشتم زیاد بمانم اما تعارف کرد و رفتم داخل.
به گمانم داشت حاضر می شد که بخوابد. رختخوابش را وسط هال پهن کرده بود. گفتم مزاحم نمی شوم و بهانه آوردم که بچه ها امتحان دارند. گفت: چه کنم؟ از بیکاری و تنهایی مجبورم بخوابم. تلویزیون هم که همه اش نوحه و عزا پخش می کند و دلم می گیرد. چشمم افتاد به یک رادیوضبط قدیمی که روی پیشخوان اشپزخانه اش خودنمایی می کرد. یادم آمد زمانی دور در خانه پدری ما هم شبیهش را داشتیم. به رادیو ضبط اشاره کردم و حاج خانم ادامه داد که من این رادیوضبط را از خیلی وقت پیش دارم و هنوز هم نوارهایی دارم که با همین دستگاه به آن ها گوش می دهم از هایـ...ده و مهـ...ستی و ...
گفت: یک روز با دخترت بیا تا برایت نوار بگذارم و با هم گوش دهیم. قول دادم امتحانات بچه ها که تمام شود، یک روز به خانه اش بروم تا با هم آهنگ های قدیمی گوش کنیم.
......................................................................................................................................
ترشی ها را که در شیشه ها می ریختم، نام کسانی را که دوست دارم شیشه ای به ایشان هدیه کنم، بلند می گفتم. لازم است بچه ها یاد بگیرند شادیشان را با دیگران تقسیم کنند. حتی اگر این شادی کوچک، خوردن یک پیاله ترشی مخلوط باشد.
من هم یک همسایه مهربان مثل تو دارم آفرین جان ...و چقدر به من انرژی مثبت میدهد این خانم بسیااار مهربان
شما لطف دارید عزیزم!
چقددد روش تربیتی دقیق و ریزی رو اشاره کری خانومی...افرین:-)
دلم برای پیرزون تنها سوخت...
آره طفلکی تنهاست البته بچه هاش خیلی میان پیشش و حاج خونم همخیلی خونه اونها میره ولی بازم تنهاست...
کاش منم اونجابودم هم ترشی میگرفنم و هم آهنگ گوش میدادم.
نگفتی کدوم شهری تا برات بیارم!
سلام،خوش به حال اونایی که بهشون شادی هاتو هدیه میدی....
شادی هایت مستدام بانو
امروز با وبتون اشنا شدم و چند پست آخر رو خوندم و لذت بردم
موفق باشین
بااجازه لینک میکنم
سپاس گزارم از لطفتان!
چه مامان خوبی !
دلم دوستی میخواد که واسش یه پیاله ترشی ببرم یا یه کاسه آش
به دور و برت خوب نگاه کن. دنیا پر از آدمهاییه که میشه بی منت باهاشون مهربون بود.
اخی چه پیر زن دل زنده ای..
به خدا خیلی گناه دارن چون اکثرشون تنهان..خیلی ثواب داره ادم بهشون سر بزنه..
خیلی مهربون هستین.
زن خوبیه! دلم بهش گرمه تو این ساختمون! خدا حفظش کنه.
افرین چا کار با حالی کردی برای کسایی که دوستشون داری یک شیشه ترشی خیلی حال کردم ژر از حس خوب بود
طفلی حاج خانوم
اما بازم خوبه تو همسایع اش هستی
افرین قالبت مخشره
من خنگ یادم میره بهم یاداوری کن ادرست رو تو لینگهام درست کنم
نگران نباش بچه ها می بینن و یاد می گیرن. یه روز بشینی و نوارهای قدیمی گوش بدی. باید جالب باشه
آره دیرم میشه امتحانهای بچه هاتموم شده یه کیک بپزم برم پیش حاج خانوم و بشینیم نوارهای قدیمی گوش کنیم.
با اجازه لینک شدین
لطف فرمودید!
منم ترشی مخلوط دوست دارم مخصوصا هویجاشو
واحد ترشی پیاله نیستا!!!!!!!
من که چنین ادعایی نکردم!
خوشم میاد از این روحیه ات!