دوستان سلام.
زین پس هر شنبه داستان زندگی ننه جیران نگاشته می شود و تا شنبه بعدی در معرض دید خوانندگان قرار گرفته و پس از آن رمزی می شود.
ننه جیران دوست صمیمی 86 ساله من است. خواندن داستان زندگی ساده اما پرپیچ و خم ننه جیران خالی از لطف نیست. خاصه آن که نسل مادربزرگهایی چون ننه جیران کمیابند و صد البته خاطراتی دارند شنیدنی و سرشار از درس هایی که تجربه کردنشان سخت و گاه بسیار گران بهاست.
با من باشید با داستان زندگی ننه جیران...
سلام. صبحتان به خیر و شادی. مهرتان مبارک!
یادم نرفته مهر را تبریک بگویم، دل مشغولی هایم زیاده از حد است. به هر حال حلول پربرکت و خجسته ماه مهربان و پاییز زیبا فرخنده باد.
اگر جویای احوال ما باشید، خوبیم. خدا را شکر!
امسال ۳۳ دانش آموز پسر دارم در یک کلاس بزرگ و دلباز!
درس آقای همسر تابستان تمام شد و امسال تعطیلات آخر هفته در کنار ماست.
کوچکترین عضو خانواده در ماراتن کنکور افتاده و ما همچنان روش سال قبل را ادامه داده و همراهی اش می کنیم.
گویا برخی از تعطیلات رسمی امسال مصادف با روز چهارشنبه است، جهت متضرر نشدن دانش آموزان این روز را برای استراحت انتخاب کرده و اکنون در خدمت شمایم.
مثلا قرار بوده تا ساعت هشت بخوابم اما ساعت 6 بیدار شده و برای اهل خانه صبحانه گرم آماده کرده ام.
برای ناهار هم خورشت کدوحلوایی خواهم پخت.
دلم یک همراه وفادار می خواهد که چهارشنبه ها همراه شویم و به پابوس حضرت شرفیاب شویم.