امروز صبح پسرم به اردو رفت.
وسایل موردنیازش را که آماده می کردم، توصیه می کردم که مراقب وسایلش باشد و مانند مامانش لیوانش را در اردو جا نگذارد.
همسرم: مامانت که حالش معلوم است!
من:یادم بود که لیوانم را بردارم اما گریه های پسرکی که چیزی داخل چشمش رفته بود و باید او را به بهداری می بردم، حواسم را پرت کرد.
پی نوشت: البته همسرم هم بیراه نمی گوید. اما حواسپرتی ام بارها چماق شده و بر سرم فرود آمده.چه کنم؟
به سلامت بره و برگرده عزیزم .
حواسپرتی که درهمه مون هست . من ورقه هامو توی مدرسه جامیذارم . چترمو توی دانشگاه .مانتوموخونه ی مامانم و ......
من فکر می کدم لنگه ندارم نگو شما لنگه دوم خودمی!
سلام
آفرین این موضوع چه قدر برات مهمه؟! یعنی وقتی مرتب بهت میگه تو چه حسی پیدا می کنی؟ چه جور احساس هایی را تجربه می کنی؟!
انشالا به سلامتی بره و بهش خوش بگذره
ان شاءالله!
نه منظورم این بود حست را جزئی تر بگو! مثلا بگو حس خشم دارم! یا یک جور نگرانی یا مثلا ترس و ... یک کم روش تامل کن و ببین دقیق اون لحظه که مربیت بهت میگه تو چه حسی راتجربه می کنی؟!
اول بگم آفرین جان این اصلا مسئله ای نیست و حتی حق تو است که بخواهی استادت با تو محترمانه صحبت کنه ولی می خواهم قبل از این که این موضوع را باهاش در میون بگذاری به یک جور بینش برسی که این حساسیتت دقیق از کجاست؟ وقتی بتونی ریشه اش را پیدا کنی بی طرفانه تر و صحیح تر اعتراضت را بیان می کنی و کمتر باعث سوتفاهم میشه.
متوجه شدی دقیق چه منظوری از این کار دارم؟!
نه اصلا منظورم خودبزرگ بینی نیست!
ببین احترام حق هر کسیه ولی گاهی اون چیزی که به نظر ما بی احترامیه واقعا بی احترامی نیست و ناشی از تفاوت فرهنگ ها و تربیت هاست! باید بتونیم تشخیص بدیم کی واقعا داره بی حرمتی می کنه.
ولی منظورم اینه خوبه وقتی این جور اتفاق ها برامون پیش میاد کمی دقیق بشیم روش. تعمق کنیم. فکر کنیم از کجا ریشه می گیره. این فکر ممکنه چند روز طول بکشه . این قدر کند و کاو کنی که پی ببری بهش.
من نمیگم روش کی اشتباهه. اتفاقا خوبه این چیزها را رعایت می کنی ولی میگم نباید روی چیزهایی که ناشی از تفاوت تربیت هاست زیاد حساس بشیم تا جایی که به حرمت ما تجاوز نشه!
میگما خانواده چقده ب شما لطف دارن
صد البته!
عزیز دلم. این همسر شما هم چه به موقع گرومپ شخصیتی می کند.
کجاشو دیدید! یه آدم برون گرای کم صحبت یه دفعه جوابی میده که همگان انگشت به دهن می مونند.
آفرین بانو احتمالا به خاطر تمرکز کم باشه. مشکلی که هممون یه وقتایی درگیرش می شیم.
البته در چنان شرایطی بود که خودمو گم نکردم خیلیه.
لیوان که خوبه. من سه سال پیش حلقه ازدواجمو گم کردم.
اگه بخوام بگم مثنوی هفتاد من کاغذ میشه
سلام. پست قبلی رو که عکس بچه ها بود برداشتین؟ قشنگ بود اخه
بر نداشتم رمزی شد.
راهکار پیدا کردی برای حواس پرتی به منم بگو...
به گمانم راه مادربزرگم را می روم. اون تو 90 سالگی من تو 37 سالگی!
عیبی نداره عوضش تو دلسوز ومهربون و مسئول بودی و سلامتیه پسرک از لیوان برات مهمتر بوده خوب
ایشالله بهش خوش بگذره .. بیا مثل مهردخت دعوات کنم شاید حواست جمع شد ...
شوخی میکنم عزیزم .. ما ها هزار جا فکزمون مشغوله معلومه که حواسمون پرت میشه
سلام عزیزم
منم گاهی حواسم پرت میشه...و چیزهای مهمی را جا میذارم
سلام
اولین اردو پسرک ؟ انشالله که همیشه شاد باشه و موفق
پسرک ما دبیرستانیه! ند بار تا حالا اردو رفته!
از دست این مردهاااااااا که همش منتظر بهانه ان
اون پست اردو رو خوندم بودم ولی فرصت نشده بود کامنت بذارم. به نظر من با اون اتفاقاتی که اونجا پیش اومده و اون حجم اعصابخردی (بی مسئولیتی دیگران حقیقتاً اعصاب خردکنه) اگه همهی وسایلتون رو هم جا میذاشتین من تعجب نمیکردم.
این مورد اصلاً حرجی بر شما نیست اما موارد دیگه که همسر گرامیتون میدونن و ما بیخبریم الله اعلم.
بقیه موارد از همین دسته! جاگذاشتن کیف پول و موبایل و کتاب و ...
عزیزم حواس پرت شایعه این روزا . نگران نباش . یکی از دلالیل عمده اش مشغولیت فکری خیلی زیاده .
ای بابا.منم انقده حواسپرت شدم که نگو.نمیدونم چرا؟
مشغولی ذهنی، گرفتاری های زندگی ماشینی و ...
پسری ما هم فردا اردو دارد،امان از حواس پرتی پسر ما دومی ندارد
خاصیت بچگی بازیگوشیه که خوب حواس پرتی هم به همراه داره!
خدا حفظش کنه!
حواس پرتی که همه گیر شده
اما وقتی ذهن ادم خیلی مشغول باشه اینجوری میشه