بچه حقیقتی روکه دیده گفته.دم مدرسه پسرم چند تا درخت توت هستک ه هرروز بچه هاازش بالا میرن.اونروز که رفتیم از مدرسه بیاریمش چند تا بچه ها ازش بالار فته بودن ،یکیشونم یه شاخه شو شکست. همسرم تا خواست بره دعواش کنه ،یکی از راننده سرویسا یکیزدپس گردن بچه هه..
چند روز پیش من یه صحنه جالب دیده بودم.دو تا پسر بچه یک عدد ددرخت آلوچه رو نشون کرده بودن بعد یکی رفته بود رو دوش اون یکی که به درخته برسن آلوچه هارو شکار کنن.اونی که پایین واستاده بود هی آخ و اوخ میکردو میگفت زود باش.خیلی صحنه باحالی بود
از این صحنه ها خیلی دیدم ولی نه ا این همه هیجان. پاتو بذاری رو شونه دوستت به خاطر یک مشت توت
حکیم بانو
پنجشنبه 8 خردادماه سال 1393 ساعت 05:17 ب.ظ
تقصیر اون مربی های مهدکودکه که به جای دست و جیغ و هورا اینارو یاد بچه ها ندادن.
بچه های اتیش پاره این دورو زمونه!!!:-)))
منطقیه والله
برای یک گرسنه شاید...
ولی اکسیژن مهمتره تا شکم
یعنی دقیقا منطق این بچها گاهی همینقدر صریح وساده است گاهی چنان پیچیده میشن کنفسیوس کم میاره
والا!
اینا آخر منطق هستن
و استاد حرص درآوردن
عجب منطقی!
بعله دیگه
بچه حقیقتی روکه دیده گفته.دم مدرسه پسرم چند تا درخت توت هستک ه هرروز بچه هاازش بالا میرن.اونروز که رفتیم از مدرسه بیاریمش چند تا بچه ها ازش بالار فته بودن ،یکیشونم یه شاخه شو شکست. همسرم تا خواست بره دعواش کنه ،یکی از راننده سرویسا یکیزدپس گردن بچه هه..
یعنی اون درختا اینقدر بزرگ شدند
ایول! جوابش معرکه بود
آزمون بودها
بایدهم بخندیم.
ذهن خلاق دارن بچه های این دوره.خیلی خوبه
ای جانم
بعله دیگه
چند روز پیش من یه صحنه جالب دیده بودم.دو تا پسر بچه یک عدد ددرخت آلوچه رو نشون کرده بودن بعد یکی رفته بود رو دوش اون یکی که به درخته برسن آلوچه هارو شکار کنن.اونی که پایین واستاده بود هی آخ و اوخ میکردو میگفت زود باش.خیلی صحنه باحالی بود
از این صحنه ها خیلی دیدم ولی نه ا این همه هیجان. پاتو بذاری رو شونه دوستت به خاطر یک مشت توت
تقصیر اون مربی های مهدکودکه که به جای دست و جیغ و هورا اینارو یاد بچه ها ندادن.
خودم که یادشون دادم عکس وفیلم نشونشون دادم
نکنه از الان دلتنگ مدرسه و بچه ها هستید که اینطور از شیرین بودنهاشن یا د می کنین؟
دیروز جشن الفبا داشتیم و هنوز یکی دو روز دیگه می ریم مدرسه.
الان خسته ایم ولی بعد از مدت واقعا دلتنگ میشیم.