-
میهمانی نوشت
یکشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1394 19:39
-
میهمانی و شادی
یکشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1394 00:16
همه آن هیاهو و کار و شلوغی و برنامه ریزی دیشب به پایان رسید و میهمانی به خوبی و خوشی برگزار شد و خاطره ای شد خوش و به یاد ماندنی برای همه مان. هر چند به علت برنامه کاری و درسی فشرده همسر، خریدهای ریز و درشت و تدارک میهمانی بر عهده خودم بود، اکنون شادی و رضایت قلبی انرژی مضاعفی به من بخشیده است. دعا می کنم حال و روزتان...
-
قوانبن نادرست
جمعه 11 اردیبهشتماه سال 1394 11:57
از یک ساعت پیش تا کنون جلوی سینک ظرف شویی ایستاده و تعداد زیادی برگ مو را دانه دانه شسته ام. حالا آقای همسر بقیه اش را برده تا در داخل حیاط درون یک تشت بزرگ برایم بشوید و آب حاصل از شست و شو را هم پای گیاهان باغچه بریزد. اقای همسر قول داده است چند بار برگ ها را بشوید تا خوب تمیز شوند. اقای همسر معتقد است من اسرافکارم....
-
آینده نگری
جمعه 11 اردیبهشتماه سال 1394 09:00
بیش از یک سال پیش از فروشگاه اتما غنچه گل محمدی خریدم. چند وقت پیش برای خرید مجدد به همان فروشگاه مراجعه کردم. متصدی غرفه گفت: اتفاقا همین دیروز این محصول را برگشت زدیم چون خریداری نداشت. می توانید تصور بفرمایید حال مرا! پس از بسیار سراغش گشتن و البته اصلا نیافتن، دیروز در یک خشکبار فروشی نزدیک خانه نمونه اش را دیده و...
-
میهمانی نوشت
چهارشنبه 9 اردیبهشتماه سال 1394 18:43
-
حبیب خدا
دوشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1394 14:38
-
عنوان هم ندارد
دوشنبه 7 اردیبهشتماه سال 1394 14:29
یک پست پرپیمون نوشته بودم اما نمی دانم چرا وقتی می خواستم دکمه انتشار را بزنم، حس کردم شما دوست نخواهید داشت جزئیات همه چیز را بدانید. چرکنویسش کردم به همین سادگی! پی نوشت:من بعد رمز پست های رمزی را به دوستانی می دهم که دست کم هفته ای یک بار بنویسند. خودم را هم ملزم می کنم هفته ای دوبار بنویسم. وبلاگستان باید زنده نگه...
-
سالگرد یک آغاز
جمعه 28 فروردینماه سال 1394 19:15
هفته گذشته هفته شلوغی بود. پر بود از رخ دادهای معمولی و هیجانهای بی شمار... مهم تر از همه سالگرد 19 سالگی عقدمان بود که به خاطرش انتظار یک اتفاق زیبا و هیجان مربوطه اش را در شهرمان جا گذاشته و خود را سریع به خانه رساندم. هیچ رخدادی زیباتر و هیجان انگیزتر از آن نیست که سالگرد رویدادهای مهم زندگی را در خانه و کنار...
-
تعطیلات خود را چگونه گذراندید2
جمعه 21 فروردینماه سال 1394 09:06
-
تعطیلات خود را چگونه گذراندید؟
پنجشنبه 20 فروردینماه سال 1394 10:03
-
مردم ایران! تبریک
جمعه 14 فروردینماه سال 1394 01:01
با ننه جیران نشسته ایم پای گزارش بیانیه پایانی مذاکرات... -: این کیه داره حرف میزنه؟ -: وزیر امور خارجه ایرانه. - : چه خوب حرف می زنه. معلومه خیلی باسواده! خوش به حال زنش. -: ننه! چرا خوش به حال زنش؟ -: آخه هم باسواده. هم همه مردم ایران و دنیا می شناسنش. -: بعد از کمی: -: ننه اون خانمه کیه؟ -: مسئول سیاست های خارجی...
-
ناگهان چه زود دیر می شود
چهارشنبه 12 فروردینماه سال 1394 22:03
هنوز زود است سفره هفت سینم را جمع کنم. نیمی از تعطیلات نوروز را در سفر بوده و هنوز از دیدن سفره ام سیر نشده ام. پذیرای تعداد اندکی از میهمانان نوروزی هر ساله بوده ام. و مهم تر از همه آن که به قدر کافی استراحت نکرده و خستگی عروسی چند روز پیش تر در تنم جا خوش کرده است. حیف سیزده نوروز خیلی زود رسید.
-
با من از ایران بگو
جمعه 29 اسفندماه سال 1393 17:31
ای نسیم گل فشان کز ناکجا و بی نشان نرم نرمک می خزی از هر شکاف و روزنی ای بهار تازه رو کز کوچههای مشکبو دامن افشان و خرامان حلقه بر در میزنی ای شکوه سبز افسونساز بزم افروز من ای بهار آرزو ای جلوه ی نوروز من با من از شوق رهایی از سبکبالان بگو از حریم عشقبازان با من از ایران بگو با من از جمشید از زرتشت از فر کیان از...
-
چهارشنبه سوری
چهارشنبه 27 اسفندماه سال 1393 14:37
جای همه شما سبز! دیشب به ما خیلی خوش گذشت. منظورم از ما یعنی من و خانواده، خانم همسایه واحد روبه رویی و پسرش، آن یکی خانم همسایه و دخترش،ننه جیران، همسایه طبقه بالایی و دوستش، خانم و آقای همسایه ساختمان کناری به اتفاق پسر و عروس ها و نوه هایشان. طبق یک برنامه از پیش تنظیم شده، به کمک خانم همسایه داخل پیلوت صندلی چیدیم...
-
19 روز
یکشنبه 24 اسفندماه سال 1393 14:14
دیروز اعداد 1 تا 99 را روی تخته به عدد و حروف نوشتم. با اجازه شما تمام بعد از ظهر را به دست راستم مرخصی دادم. امروز تکالیف نوروزی بچه ها را روی تخته نوشتم و مجبور شدم زنگ تفریح مسکن بخورم تا بتوانم دستم را کنارم نگه دارم. فردا... فردا روز استراحتم است و برای حفظ دستم سه شنبه و چهارشنبه را هم به خودم مرخصی داده و به...
-
در یک نگاه
جمعه 22 اسفندماه سال 1393 18:45
93 برای من موج های سینوسی زیادی در بر داشت و پر بود از حس های متناقض... سعی کردم با شادی و خرمی به استقبالش بروم اما همیشه همه چیز طبق میل انسان پیش نمی رود. اتفاقات زیادی برایم روی داد. عجایبی شگرف با چشمانم دیدم که چشمم را به روی حقایق باز کرد. رنج بسیار بردم. تا مرحله غرق شدن در افسردگی پیش رفتم . تنهایی را با ذره...
-
دلخوشی های کوچک
چهارشنبه 20 اسفندماه سال 1393 14:28
-
ببار ای برف
چهارشنبه 20 اسفندماه سال 1393 14:08
از خدا که پنهان نیست از شما هم پنهان نباشد. با این که همه کارهای بزرگ خانه تکانی را که از جمله شستن فرش و پرده، تمیز کردن دیوارها، شستن و برق انداختن کلیه ظروف و قاشق و چنگال های موجود در خانه و شستن یخچال و فریزر انجام شده بود اما من هنوز مشغول کارهای خرده ریزه ام. به لطف خدا کمردرد متوجه بی اعتنایی شدید من شد و دمش...
-
من و اسفند
جمعه 15 اسفندماه سال 1393 08:54
اسفند را بسیار دوست می دارم چه طلیعه آمدن بهار را مژده می دهد و اسفند امسال را بیشتر که پربارش بود و لطیف ... من دختر تابستانم اما به بهار عشقی شگرف می ورزم. به سبزی و خرمی! جوانه زدن و نو شدن! خوشی و خرمی! حتی همان دید و بازدیدهای سالانه را هم بسیار دوست دارم. هر چند به خاطر حوادث سال های اخیر، نوروز برای من دیگر آن...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 اسفندماه سال 1393 10:29
حتی اگر ماهیچه هایت گرفته باشند و درد امانت را بریده باشد و نتوانی تمام روز استراحتت از رختخواب بیرون بیایی و هنوز کمی از خانه تکانی ات هم مانده باشد و ... اما جای شکرش باقیست که همسر خوبت هوایت را دارد و بچه هایت نمی گذارند آب در دلت تکان بخورد و همسایه هایت احوال پرسند و به عیادتت می ایند و ... همه ی این ها دست به...
-
خوشبختی را به آغوش می کشم
سهشنبه 28 بهمنماه سال 1393 08:41
پروژه خانه تکانی را کلیک زده ام. از دیروز که روز استراحتم بود، شروع کردم و امروز هم همکاری کلاسم را اداره می کند... قالی را به قالیشویی فرستاده ام. شومینه را تمیز کرده و پرده هم دارد داخل ماشین لباس شویی می رقصد... امسال برای آمدن سال جدید ذوق فراوان دارم. نمی گویم منتظر بهارم، که بی آن که بفهمیم خیلی وقت پیش، قبل از...
-
ترس
شنبه 25 بهمنماه سال 1393 15:06
در همه عمرکوتاهمان فقط دو بار از سفر کردن پشیمان شده ایم. یک بار اردیبهشت که برای باز کردن درب خانه محسن با هواپیما به تهران سفر کرده و از تکانهای شدید هواپیمای قراضه وحشت بر ما مستولی گشته و دیگر بار پنج شنبه شب که با عجله از شهرستان به سمت مشهد حرکت کرده و جاده را مه غلیظ چنان احاطه کرده بود که جلوتر از یک متر را...
-
تلنگر
دوشنبه 20 بهمنماه سال 1393 22:31
-
تا 40 سالگی
پنجشنبه 16 بهمنماه سال 1393 07:18
روزها به سرعت می گذرند. بهتر است بگویم روزهای 39 سالگی دارند به سرعت می گذرند... قدم بزرگی برداشته ام. و برای خود ضرب الاجلی تعیین کرده ام تا مرز 40 سالگی... باشد که نزد خود سرفراز شوم. پی نوشت: این روزها خوبم. خیلی خوب! اصلا فکرش را هم نمی کردم در آستانه 40 سالگی قلبم چنین آرام باشد و مطمئن و سرشار باشم از حس خوب...
-
پرتقال سرد
چهارشنبه 8 بهمنماه سال 1393 22:48
-
صداقت کودکانه
چهارشنبه 8 بهمنماه سال 1393 14:27
-
خواب
شنبه 4 بهمنماه سال 1393 15:00
-
غیرت 2
پنجشنبه 2 بهمنماه سال 1393 15:04
-
غیرت
دوشنبه 29 دیماه سال 1393 20:30
-
فال قهوه 10
شنبه 27 دیماه سال 1393 22:44