به گمانم سیاست های دولت مهرورز کارگر افتاده است:
پرستاری که در مطب دکتر کار می کند، باردار بود.
خانمی که در قسمت پذیرش ازمایشگاه کار می کند، باردار بود.
در آزمایشگاه سه خانم باردار دیدم.
خانمی که سرکوچه منتظر تاکسی ایستاده بود، باردار بود.
قبل ترها در کمتر از 15 ساعت، این همه باردار ندیده بودم.
شماره خیاط مردانه دوز را از یکی از آشنایان گرفته بودم.
تماس گرفتم تا آدرس دقیق بپرسم و در آخرهم اجرت دوخت یک دست کت و شلوار مردانه را پرسیدم.
جواب داد: 160 هزار تومان.
......................................................................................................................................................................
امروز که پارچه را برده بودیم. بعد از این که اقای خیاط اندازه های همسرم را گرفت و زمان پرو لباس را اعلام کرد، پرسیدم چقدر اجرت تقدیم کنیم؟
گفت: 180 هزار تومان!
من: ولی دیروز که گفتید 160 هزار تومان؟
خیاط: من که با شما صحبت نکردم!
من: به شماره موبایل زنگ زده بودم!
خیاط: آه! برادرم صحبت کرده. اشکالی ندارد. شما همان 160 هزار تومان را بدهید.
من:
همسرم:
پی نوشت: تعجب نکنید! همسر من اصلا چانه نمی زند. برای همین من صحبت اجرت را پیش کشیدم.