آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

اللهم اشف کل مریض

دیروز عصر  شنیدن خبر متاستاز سرطان دختر جاری روزمان را تیره و تار کرد.

خیلی سریع تحت عمل جراحی قرار گرفت و خدا را شکر دیشب بعد از عمل که به دیدارش رفتیم، امیدوار شدیم به لطف خدا!

.

.

.

مگر می شود یک مادر خبر متاستاز سرطانش را بشنود و احتمال قطع پا را زا زبان دکترش بشنود و  قلبش نلرزد.

مگر می شود شب تولد امام مهربانی ها، مادری روبه روی حرمش بایستد و زار بزند و شفای فرزندش را بخواهد و نه بشنود.

مگر می شود برادری  بچه های خواهرش را به مطب بیاورد و به دکتر نشان دهد که این ها بچه های مریض شمایند و دکتر سفرش را کنسل نکند.

دنیا هنوز مهربان است و در شب میلاد امام مهربانی ها مهربان تر!



پی نوشت: دیشب لابه لای همه دعاهایم به مهربان تر از مادر گفتم : وقتی خبر مرگ برادرم را شنیدم گفتم راضی ام به رضایت. این بار اما پای دو بچه ی کوچک در میان است که دومی فقط 6 ماه دارد.

لطفا لا به لای قنوت سبزتان برای شفای کامل این مادر مریض دعا کنید.


روی دیگر سکه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

لغو سفر

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دلخوشی

پریروز:

دلخوشی بزرگ این است که روز دختر باشد و دست دخترت را بگیری و بروی سینما و با هم یک فیلم خوب ببینید و لذت ببرید از عالم مادر و دختری!

دیروز:

دلخوشی متوسط این است که توی پارک با دوستانت نشسته باشی و همه از طعم چای و کیک دستپختت تعریف کنند و بعد از یک گپ دوستانه دانشجوی کره ای برگردد و بگوید: « خانم شما از سنتان خیلی جوانترید! »

امروز:

دلخوشی کوچک این که است که سرویس قابلمه ای بخری که عاشق رنگ بدنه اش هستی !





پی نوشت: شما هم از دلخوشی های کوچک و بزرگتان بنویسید.

طعم مهربانی

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.