آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

دغدغه

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

دو برادر


شماره خیاط مردانه دوز را از یکی از آشنایان گرفته بودم.

تماس گرفتم تا آدرس دقیق بپرسم و در آخرهم اجرت دوخت یک دست کت و شلوار مردانه را پرسیدم.

جواب داد: 160 هزار تومان.

......................................................................................................................................................................

امروز که پارچه را برده بودیم. بعد از این که اقای خیاط اندازه های همسرم را گرفت و زمان پرو لباس را اعلام کرد، پرسیدم چقدر اجرت تقدیم کنیم؟

گفت: 180 هزار تومان!

من: ولی دیروز که گفتید 160 هزار تومان؟

خیاط: من که با شما صحبت نکردم!

من: به شماره موبایل زنگ زده بودم!

خیاط: آه! برادرم صحبت کرده. اشکالی ندارد. شما همان 160 هزار تومان را بدهید.

من:

همسرم:



پی نوشت: تعجب نکنید! همسر من اصلا چانه نمی زند. برای همین من صحبت اجرت را پیش کشیدم.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

من به خود می بالم!

هوا سرد شده و بوی پاییز به مشام جان می رسد...

امروز شاگرد داشتم و تدریس مرا به حال و هوای روزهای مدرسه برد.

دلم برای بودن با بچه ها تنگ شده است...


........................................................................................................................................................................

وقتی یادم می آید که دانش آموزان من در پایان سال چه قدر توانا و موفق بودند، به خود می بالم. بی شک بعد از توانایی هایی که پروردگار در وجود آنها به ودیعه نهاده و زحمات والدین و کوشش دانش آموزان، تلاش من نیز در موفقیت آنان سهم بسزایی داشته است.

 نتیجه این تست نشان می دهد که شغل من متناسب با تیپ شخصیتی ام می باشد. هر چند سختی های خاص خود را دارد، اما به خود می بالم که از عهده آن به خوبی برمی آیم.


پی نوشت: من یک معلمم و خوب می دانم که تا با کفش های کسی راه نرفته ام، درباره راه رفتنش قضاوت نکنم اما این باعث نمی شود که توانایی های خود را کتمان کنم و خدای را بدان سبب شاکر نباشم.


خدایا! برای شادمانی، تندرستی، توانگری ، عشق پایدارم  و هر آن چه به من داده یا نداده ای، سپاس می گذارم.

عیدی

عیدی خدا بر سر هر کوی و برزن این شهر بزرگ باریدن گرفت.

هوا بس لطیف و بهاری است.

کاش روحمان هم بهاری شود!