-:ننه! باز که دارین گریه می کنین!
-:آره مادر دلم تنگ شده بود برا خانم جانم. نوار گذاشتم و براش گریه کردم.
این اهنگو حبیب خونده برا مادرش. اخه اونم مادرش مرده. طفلی زنش هم مرده. برا اونم آهنگ شهلای من کجایی رو خونده. می خوای بذارم گوش بدی؟
-:نه ننه جون غصه ام می گیره!
-: شمرون که می نشستیم باهاشون همسایه بودیم. هم سن پسر منه. خیلی وقت ها تو کوچه با هم فوتبال بازی می کردند. پسر خوبیه!...
پی نوشت: نمی دانم ننه جیران می داند آوایی که مونس تنهایی ها و دلتنگی هایش بوده، خاموش شده یا نه؟ اما مطمئنم با دانستنش غصه خواهد خورد و اشک خواهد ریخت.
محسن ما هم عاشقش بود. خدایشان بیامرزد.
سلام . حرف هایی هستند که گاهی می توان آن ها را به شکلی بهتر بیان کرد. خواستیم که پیام آور «بهترین سخن» در در وبلاگی بی ریا باشیم؛ و وقتی از کتابی که خود بهترین سخن ها را آورده، اسمی را برای وبلاگمان خواستیم، چنین جوابمان داد: وَ قُلْ لِعِبادِی یَقُولُوا الَّتِی هِیَ «أَحْسَنُ»... به بندگانم بگو: بهترین سخن را بگویید...
#تبادل لینک
ای جونم دل مهربونِ ننه جیران
خدا حفظش کنه
آمییییییییین
واقعا؟ چه جالب.
من عاشق حبیبم.
خدا رحمتش کنه.