چهارشنبه خانم دایی تلفن کردند و برای میهمانی شب یلدا دعوت کردند و من هم گفتم که میهمان دارم و تشکر کردم.
گویا مادرم هم برای شرکت در میهمانی از شهرستان آمده بودند و من فردایش فهمیدم.
حالا دیشب مادرم زنگ زده اند که: برای میهمانی یلدا افتخار ندادید!
من: خودم میهمان داشتم. تازه خبر نداشتم که شما آمده اید!
در جریان هستید که من چند روز قبل مهمان دعوت کرده بودم. شما بودید چه حسی بهتون دست می داد؟
ای بابا...چقدر آدم ناراحت میشه مامانش خواهرش و نزدیکاش بیان از شهرستون برن جای دیگه بهش نگن.....
عزیزم:(
راستی آفرین جان جز ۲ رم محبت می کنی بخونی؟
بله می خونم.
سلام. با اجازه لینکتان میکنم .
سلام!
خواهش می کنم، لطف می فرمایید
عزیز دلم خودتو ناراحت نکن..تو زندگی از این وقتها پیش میاد
امان از تداخل مهمانی ها ...
نه به اینکه جایی واسه رفتن نداری و نه اینکه چند جا دعوت می شی .... بدترین حالت ..
فکر می کردند من عمدا نرفتم.
آفرین می کشمت ...
من تو لینک دونیت نیستممممممممممممم
واییییییی
یا لله . بذار
چرا هستید! به ترتیب به روز شدن بالا میان
سلام
آفرین جان یک پست نوشتم و تقدیم کردم به شما. دوست دارم بخونی.
خوندم عزیزم!
این نیز بگذرد افرین جان
اما زخمش بر دل می ماند
ای داد بیداد
اشکال نداره پیش میاد
اکشال نداره ! سخت نگیر ! پیش میاد دیگه !
ادم دلش از این میسوزه فک میکنن عمدا نرفتی
منم بودم دلم میسوخت