پست قبل رو خوندم خدا پدر رورحمت کند .. این خانوم پدرت مهردخت رو میخواسته که بعدد از دعوتت به مراسم سرهنگ بهش بگه سابیدی به الک ... والله .. چه مردم راحتند .. توقع داشته شما مراسم پدر رو با چهلم بی بی یکی میکردید بعد به مراسم کسی که لباس هاش با شما تو یه افتاب خشکیده دعوتت کرده!!!!!!!!!!!!!
ما چندتا آشنا تو زاهدان و زابل داریم. دیشب تماس گرفتیم گفتند مشکلی نبوده و مرکز زلزله در واقع بیرون از شهرها بوده و به همین خاطر خسارت جانی نداشته. البته میگن مرکز زلزله بیشتر به سراوان نزدیک بوده و من از اونجا بیاطلاعم.
سلام نمی دونم خدا چه پیامی برای ما داره؟ هر چه داره که انگار گوش ما کلا کره! چه قدر باید بم و اهر و ورزقان و بوشهر و سراوان و ... زلزله بیاد تا یک فکر اساسی بشه برای زیرساخت های این کشور! تا این مسئولین این قدر راحت و بی احساس فقط نیاند و آمار کشتگان را اعلام کنند و ...
شاید پیام خدا اینه که به خیال کمک مسئولین نباشید و خودتون دست به کار شید. مسئولین خیلی راحتند. آمار کشته شدگان را هم اعلام نمی کنند. اصلا به نظر آنها زیر ساخت یعنی چه؟ کاش همین بار همین خبرشان راست باشد که منطقه کم جمعیت بوده خسارت جانی نداشته ایم.
خداروشکر که کانون زلزله در عمق یه منطقه بیابونی بوده و خسارت چندانی وارد نشده .
خدا رو شکر!
پرنده گولو
چهارشنبه 28 فروردینماه سال 1392 ساعت 12:14 ب.ظ
جان دلم آفرین ای جان دلم بیا بغلم بیا موهاتو ناز کنم درسته که غم نبودن بابا رو درک نمیکنم ولی غم رو که درک میکنم. خودم برات پلو شفته میپزم قابلمه قبلمه. ولی قربونت برم که تو هوس بابا کردهای.همان بابا که خیلی وقتها حرصمان میداد.خیلی وقتها به مامان میگفتیم چرا با بابا ازدواج کرده.خیلی وقتها لج می کردیم باهاش. قربانت بروم که تو بابائی امروز شده ای نوردو چشم. برایت دعا خواندم فوت کردم سمت وبلاگت.
hosna
پنجشنبه 29 فروردینماه سال 1392 ساعت 10:16 ق.ظ
سلام آفرین بانو خدا خیلی رحم کرد نمی دونم شاید خدا داره به بنده هاش هشدار میده ولی اگر زمین لرزه نزدیک سطح زمین و در مناطق مسکونی اتفاق می افتاد در کل استان فاجعه بود.من خودم ساعت 3:15 دقیقه تازه داشت خوابم می برد که احساس کردم زمین می لرزه فکر کردم شاید از همون زلزله های همیشگی بچه های همسایمونه ولی نه زمین واقعا داشت می لرزید تا گقتم زلزله همسری از خواب پرید با دو دخترم که در حال بازی بودند رفتیم تو کوچه که همسایه ها هم جمع بودند شدید بود با اینکه از کانون زلزله 400 کیلومتری دور بودیم ولی لوستر های خونه مون با اون وزنشون تاب می خوردند.وحشتناک بود. خدا خودش به همه رحم کنه.
خدا خودش به همه مون رحم کند. آمین.
ترنج...ام
جمعه 30 فروردینماه سال 1392 ساعت 01:05 ب.ظ
خدا به خیر بگذرونه ...واقعا ....
دیروزم که آذربایجان زلزله اومده!
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
من بیخبرم باز آفرین جان .. خدایا برم گوگل ببینم چه خبره
پست قبل رو خوندم خدا پدر رورحمت کند .. این خانوم پدرت مهردخت رو میخواسته که بعدد از دعوتت به مراسم سرهنگ بهش بگه سابیدی به الک ... والله .. چه مردم راحتند .. توقع داشته شما مراسم پدر رو با چهلم بی بی یکی میکردید بعد به مراسم کسی که لباس هاش با شما تو یه افتاب خشکیده دعوتت کرده!!!!!!!!!!!!!
حالا حتما گله هم می کنه چرا نرفتم!
خیلی وحشتناکه .غم انگیزه.خونه هاشون کاه گلیه .یاد بم وطبس افتادم
منم دلم به درد اومد
نمی دونم چرا از عصر که خبرو دیدم تا حالا دلم آشوبه. گریه ام میاد...
نمی دونم چرا بلایا تمامی نداره خدا غضب کرده به گمانم
ما چندتا آشنا تو زاهدان و زابل داریم. دیشب تماس گرفتیم گفتند مشکلی نبوده و مرکز زلزله در واقع بیرون از شهرها بوده و به همین خاطر خسارت جانی نداشته. البته میگن مرکز زلزله بیشتر به سراوان نزدیک بوده و من از اونجا بیاطلاعم.
خدا کنه اخبار درست باشه.
خدا رو شکر بخیر هم گذشته!
خدا رو شکر!
سلام
نمی دونم خدا چه پیامی برای ما داره؟ هر چه داره که انگار گوش ما کلا کره! چه قدر باید بم و اهر و ورزقان و بوشهر و سراوان و ... زلزله بیاد تا یک فکر اساسی بشه برای زیرساخت های این کشور! تا این مسئولین این قدر راحت و بی احساس فقط نیاند و آمار کشتگان را اعلام کنند و ...
شاید پیام خدا اینه که به خیال کمک مسئولین نباشید و خودتون دست به کار شید.
مسئولین خیلی راحتند. آمار کشته شدگان را هم اعلام نمی کنند. اصلا به نظر آنها زیر ساخت یعنی چه؟
کاش همین بار همین خبرشان راست باشد که منطقه کم جمعیت بوده خسارت جانی نداشته ایم.
خداروشکر که کانون زلزله در عمق یه منطقه بیابونی بوده و خسارت چندانی وارد نشده .
خدا رو شکر!
جان دلم آفرین
ای جان دلم
بیا بغلم
بیا موهاتو ناز کنم
درسته که غم نبودن بابا رو درک نمیکنم ولی غم رو که درک میکنم.
خودم برات پلو شفته میپزم قابلمه قبلمه.
ولی قربونت برم که تو هوس بابا کردهای.همان بابا که خیلی وقتها حرصمان میداد.خیلی وقتها به مامان میگفتیم چرا با بابا ازدواج کرده.خیلی وقتها لج می کردیم باهاش.
قربانت بروم که تو بابائی امروز شده ای نوردو چشم.
برایت دعا خواندم فوت کردم سمت وبلاگت.
سلام آفرین بانو
خدا خیلی رحم کرد نمی دونم شاید خدا داره به بنده هاش هشدار میده ولی اگر زمین لرزه نزدیک سطح زمین و در مناطق مسکونی اتفاق می افتاد در کل استان فاجعه بود.من خودم ساعت 3:15 دقیقه تازه داشت خوابم می برد که احساس کردم زمین می لرزه فکر کردم شاید از همون زلزله های همیشگی بچه های همسایمونه ولی نه زمین واقعا داشت می لرزید تا گقتم زلزله همسری از خواب پرید با دو دخترم که در حال بازی بودند رفتیم تو کوچه که همسایه ها هم جمع بودند شدید بود با اینکه از کانون زلزله 400 کیلومتری دور بودیم ولی لوستر های خونه مون با اون وزنشون تاب می خوردند.وحشتناک بود. خدا خودش به همه رحم کنه.
خدا خودش به همه مون رحم کند. آمین.
خدا به خیر بگذرونه ...واقعا ....
دیروزم که آذربایجان زلزله اومده!