آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

اندر تحمل تنهایی در فراق همسر

دف می زدم چونان حرف زدن به حرم دهان....



پی نوشت: درسم را یاد که گرفتم هیچ، از بر هم شدم.

نظرات 3 + ارسال نظر
heti سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:46 ق.ظ http://khalehhetiking.persianblog.ir/

عزیزمی!

رها میر سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 07:12 ق.ظ http://Mystoryy.persianblog.ir

افرین جون همسرمنم رفت سربازی
دقیقا حاله من اینه

ان شاءالله به خیر و خوشی دوره رو به پایان برسونند. آمین

سهیلا سه‌شنبه 4 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:41 ب.ظ http://nanehadi.blogfa.com

آفرین به آفرین جان بابت دف

من یک معلمم! جلوی مربی ام خجالت می کشم اگر درسم را تمرین نکنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد