آن قدر حس خوبی دارم.
بعد از مدت ها خواب پدرم را دیدم.
نشسته بودیم و با هم آلبوم عکس را ورق می زدیم و از روزگار دور صحبت می کردیم.
از زمانی که من کودکی بیش نبودم و قبل تر و قبل تر ....
.
.
.
.
بعد هم در کنار شکوفه هایی بودیم که عطر دل انگیزشان تو را از خود بی خود می کرد.
آن قدر شمیم خوشی داشتند که هوس کردم از آن ها بخورم و خوردم، که چه شیرین بودند.
.
.
.
بعد از مدت ها باز آرام شدم. کوله بار انرژی ام را بستم تا بار دیگر که در خواب ببینمش.
پدر! کاش زود به زود به خوابم بیایی!
پی نوشت: اصلا یادم نبود شب جمعه است. بروم برایش یاسینی بخوانم. امید که شکوفه ای شود و فضای خانه اش را معطر کند...
روحشون شاد..
خدا رفتگان شما را هم رحمت کند.
روحشون شاد.
خدا رفتگان شما رو هم رحمت کند.
چقدر خوب که خوابشونو دیدی. خدا رو شکر
فاتحه ای می خونم براشون.
ممنونم. خدا مامانتونو بیامرزه!
خدا رحمتشون کنه
خدا رفتگان شما را هم بیامرزد.
روحشون شاد
خدا رفتگان شما را هم بیامرزد
روح پدرتان شاد.
انشالله همنشین اولیای الهی باشند
ممنونم. خدا رفتگان شما را هم بیامرزد.
روحشون شاد چقدر خوبه درگذشتگان به دیدن ما میان وحالمونو خوب میکنن .فاتحه ای هدیه روحشون کردم ان شااله شادی روحشون باشه.
ممنونم! خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه.
خیلی برات خوشحال شدم بانو...روحش شادباشه
ممنونم. خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه!
خدا رحمتشون کنه. ایشالا که زود به زود به خوابت بیاد عزیزم.
ممنونم. خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه!
چه قدر خوب افرین جون...روحشون شاد باشه .....
یکی از دغدغه های همه روزه منه که بابامو اصلا نمی بینم
ممنونم.
خیلی سخته که به خواب دیدنشون هم آرزو شده برامون. خدا رحمتشون کنه!