آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

ماه مان

می خواهم از خانه بیرون بروم. دخترک تازه از کلاس فوق العاده فیزیک برگشته و در اتاقش آهنگ گوش داده و هم زمان با خواننده همسرایی می کند:

بلبل

بلبل 

بلبل تو کوچا تو پس کوچا غزل می خونه

شعروی تر حافظ می ریزه از سر چنگش

شیراز

شیراز

شیرازو میگن ناز....

خدا حافظی می کنم و بیرون می روم. اجازه می دهم دخترک همچنان آواز بخواند و خستگی یک هفته پرکار را از روح و روانش بیرون کند.

.

.

.

بیست دقیقه بعد برمی گردم. در را باز می کنم. دخترک هم چنان آواز می خواند...

اخم های مامان سخت گیر درونم در هم می رود و آماده ام می کند که شماتتش کنم: هنوز داری آهنگ گوش می دهی؟

اما ناگهان آوای دخترک مرا در جا میخکوب می کند:

خونه خوبه خونه     مامانم امیده

خونه خوبه خونه     بوی مامانمو میده ...

ماه مان مهربان درونم لذت می برد و مامان سخت گیر درون را به صبر دعوت می کند.

به آشپزخانه می روم و مشغول می شوم. اجازه می دهم تا پایان آهنگ دخترک همچنان در اتاقش برای مامانش آواز بخواند و لذت ببرد.

.

.

.

همیشه برای درس خواندن وقت هست اما برای ماه مان بودن زمان اندکی در اختیار داریم. روزهایی خواهد رسید که او برای دخترش از ماه مانش تعریف کند...






پی نوشت: 

1- گولوی مهربان زیبای صدا مخملی فرهنگ لغات پرباری در وبلاگستان رواج داده است.

و مهم تر از فرهنگ لغات خاصش، احساسش را آن قدر خوب توصیف کرده که کم و بیش روی نگرش و رابطه ی ما و مادرها و دخترهایمان تاثیر گذاشته است.

2- اگر خوب دقت کنید می توانید مرا در بین این ها بیابید.

نظرات 7 + ارسال نظر
گندم پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 11:46 ب.ظ http://kashmar1392.blogfa.com

سلام متشکرم گولو رو به من معرفی کردی خیلی خوب بود
شما که ماه مان هستی

لطف داری عزیزم.

سپیده جمعه 25 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 12:03 ق.ظ

پست خیلی قشنگ و لطیفی بود آفرین جان

شما لطف دارید.

Rima شنبه 26 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 10:04 ق.ظ http://dailytalk.blogfa.com

منم از کلمات گولو و وشتنش خیلی لذت میبرم
مامان درون و بیرون رو خیلی خوب توصیف کردین. خوشبحال دخترتون که مامان مهربون درون پیروز شد

رضوان شنبه 26 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 09:54 ب.ظ

ممنونم برای راهنماییتون.خیلی لطف کردین.

کاری نکردم!

[ بدون نام ] شنبه 26 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 09:55 ب.ظ

واااااااقعا که مامانا ماهن و حرف ندارن.

برای تو شنبه 26 مهر‌ماه سال 1393 ساعت 11:21 ب.ظ http://www.dearlover.blogfa.com

سلام
افرین جون دلم خواست یک روزی منم هم این شعر رو از زبان دخترم وقتی داره برای خودش شعر می خونه بشنوم

انشالله کلی از این لحظه های ناب مادر و فرزندی داشته باشی

اون روز زیاد دیر نیست. براتون سلامتی و خرمی آرزومندم.

اندر احوالات دوشنبه 5 آبان‌ماه سال 1393 ساعت 11:38 ق.ظ http://andarahvalat30.blogsky.com

گاهی چقدر آرزو می کنم تو این کره خاکی مادر شدن قسمتم بشه

ان شاءالله به آرزوتون برسین.آمین.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد