آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

من و اسفند

اسفند را بسیار دوست می دارم چه طلیعه آمدن بهار را مژده می دهد و اسفند امسال را بیشتر که پربارش بود و لطیف ...

من دختر تابستانم اما به بهار عشقی شگرف می ورزم. به سبزی و خرمی! جوانه زدن و نو شدن! خوشی و خرمی! حتی همان دید و بازدیدهای سالانه را هم بسیار دوست دارم.

هر چند به خاطر حوادث سال های اخیر، نوروز برای من دیگر آن رنگ و بوی همیشه را ندارد اما باز هم مشتاقانه منتظر رسیدن بهار و سال نو ام.

اسفندتان به شادی و خرمی!






پی نوشت: به لطف استراحت چند روزه و دست به سیاه و سفید نزدن، کمردردم اندکی بهتر شد اما هنوز هم کمی خودنمایی می کند و البته من خوشی های اسفند را بیشتر می بینم و به ریزدردهای کمرم توجهی نمی کنم. گمان می کنم از دیسکم باشد.

رفتی پیش پزشک را می گذارم برای بعد از تعطیلات نوروزی. چه حتما پزشک هم توصیه می کند استراحت کن و بار سنگین بلند نکن که همین حالا هم دارم همین کار را می کنم.

بیشتر کارهای مربوط به اسفند را کج دار و مریز انجام داده ام. مانده است پختن شیرینی، پرو مانتو و خریدن کفش بچه ها!