همین اول صبح بر خود لازم دیدم همین جا در همین وبلاگ کوچک در پیشگاه خدای مهربانی که مرا می فهمد و می داند چه قدر از گرما گریزانم، زانو زده و برخاک به سجده افتم.
نمی دانید هوای اینجا چه قدر مطبوع است! چه نسیم خنکی می وزد و خرداد چه دلبری می کند...
گویا این خرداد، خرداد دیگریست...
با همه خردادهایی که تا کنون به چشم دیده ایم، تفاوت دارد.
و من منتظر حوادث خوشایندی هستم . کور سوی امیدی در دلم زنده شده است.
گویا این خرداد، خرداد دیگریست...