خانم الف کوتاه قد بسیارشیک پوش و مرتب است. لبای های مارک می پوشد وسعی می کند مارک بودنشان را به رخ دیگران هم بکشد. پاشنه کفش و بوت هایش هیچ گاه از ده سانتی متر کوتاهتر نیست. به تیپ ظاهری خود هم خیلی اهمیت می دهد. همیشه مواظب رژیم غذایی خودش هست. لفظ و قلم صحبت می کند و بسیارمبادی آداب می نماید.
خانم ب بلند قد است. لباسهای معمولی اما شیک و ساده می پوشد. کفش های پاشنه سه سانتی می پوشد. همیشه لبخند بر لب دارد. ساده، صمیمی، رک اما مهربان است.
به تیپ ظاهری خود اهمیت می دهد و مواظب رژیم غذایی خودش هم هست.
سال گذشته به خاطریک سوء تفاهم ساده، خانم الف چند ماه آخرسال ازکلاسش بیرون نیامد. ( شما بخوانید قهر کرد. ) هر چند دلخوریهایش از خانم ب را که اتفاقا هم پایه اند، به طور پنهانی به اطلاع دیگر همکاران می رساند.
پس ازپایان سال تحصیلی، خان ب به خانم الف تلفن کرده و علت را جویا شده و به سوء تفاهم پایان داده بود.
.
.
.
امسال یک ماه ازسال تحصیلی نگذشته، خانم الف همان ساز پارسال را کوک کرده و حالا نه تنها با خانم ب که با هیچ کدام از همکاران رو به رو نمی شود. زودتر از همه آمده و دیرتر از همه می رود و تمام زنگ های تفریح هم تنها در کلاسش می ماند.
اگر تنها با یکی از همکاران رو به رو شود به یک سلام معمولی بسنده می کند اما جلوی مدیر و معاون بسیار گرم با دیگران رفتار می کند. فقط با خانم ب هیچ صحبتی نمی کند البته این بار خانم ب هم به این رفتار او هیچ اعتنا نمی کند.
.
.
.
چند روز پیش پدر همسر خانم ب فوت کرد. همکاران همه برای عرض تسلیت خدمت ایشان رسیدند الا خانم الف. هیچ نپرسید که کلاس هم پایه اش درغیاب او چگونه اداره می شود.
خانم الف امروز خانم ب را در حیاط مدرسه دیده است اما راهش را کج کرده که با خانم ب رو به رو نشود...
.
.
.
؟