آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

سپاس

وقتی مصیبتی فرا می رسد، غم همچون کوهی بر قلبت سنگینی می کند و تو را درهم می فشارد چنان که در خود توان مقاومت نمی بینی. اما هر دیدار، تلفن یا پیام تسلیتی تکه ای از آن کوه بزرگ را جدا کرده و فرو می ریزد. به تدریج که مراسم ختم و هفتم و ... برگزار می شود، به خود آمده و می بینی که توانسته ای تاب بیاوری...

خوب که می اندیشی، درمی یابی که این مهم میسر نبوده مگر به یاری لطف و همدردی اقوام و آشنایان و دوستان...

و من این بار هم تاب آوردم.

ازهمه دوستان، آشنایان و اقوامی که نشان این جا را ندارند و شما عزیزانی که به این خانه مجازی آمده و تسلیت گفته یا با پیامهای پرمهرتان به من آرامش بخشیدید یا در ختم قرآن شریک شدید، سپاس گزارم.

هم چنین ازعزیزانی که دیروز به مسجد تشریف آوردند و موجبات تسلی خاطر ما را فراهم نمودند، تشکر می نمایم.

عمرتان پربرکت، باعزت و دراز باد.

روح جمیع درگدشتگان قرین رحمت حق! آمین.



خدایا! برای شادمانی، تندرستی، توانگری، عشق پایدار و دوستان خوب مهربانم سپاس می گذارم.

سپاس

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.