آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

گمشده

روز جمعه چند بار ماشین لباسشویی پر و خالی شد. لباس زیادی هم اتو کردم. همه مانتوها و مقنعه ها و ...

هفته پیش با مانتو فیروزه ای به مدرسه رفتم و تصمیم داشتم در هفته جاری، مانتوی بادمجونی ام را بپوشم. دیروز ظهر مانتوی مذکور را پوشیدم و خوش و خرم سرکمد رفتم تا مقنعه صورتی ام را بردارم، اما هر چه گشتم کمتر یافتم.

مقنعه صورتی نازنینم، که قبل از مهرماه پس از دوخت و اتوکشی، بر رخت آویز، آویزانش نموده بودم، نبود که نبود.

داشت دیرم می شد، بالاجبار همان مانتوی فیروزه ای را پوشیدم و از خانه بیرون زدم.

امروز هم دوباره کمد را زیر و رو کردم اما پیدایش نکردم.

یعنی ممکن است دزدی آمده و یک راست سر کمد رفته و فقط مقنعه صورتی مرا برده باشد؟