زمستان 92 برو!
تو برای من سیاه ترین و تلخ ترین زمستان عمرم بودی.
بهترین عزیزانم را در روز تولد تو از دست دادم و هنوز هم سخت ترین لحظات را در روزهای به ظاهر کوتاه تو سپری می کنم
آخرین ماهت هم ازنیمه گذشت. نفس هایت به شماره افتاده است. برو...
برو و پشت سرت را هم نگاه نکن.
امیدوارم هیچ زمستانی چون تو متولد نشود.
چشم انتظار بهارم. شاید سر سبزی و خرمی اش درد و غمم را از دل بزداید و و به دست نسیم روح انگیز بهاربسپارد...