در یک اقدام بی سابقه قرآنم را گم کردم.
گم که نه جا گذاشتمش و حالا دیگر ندارمش.
دیروز وقتی از باغی که دو روز در آن اتراق کرده بودیم برمی گشتیم، قرآنم را بیرون باغ روی تنه درختی گذاشتم و یادم رفت بردارمش.
تازه عصر یادم افتاد و به صاحب باغ زنگ زدم و اطلاع دادم. چند دقیقه بعد صاحب باغ زنگ زد و گفت:« قرآن را برده اند. حتما فکر کرده اند لازمش ندارید و عمدا آن جا گذاشته اید.»
صدالبته که قرآن قرآن است اما صدحیف! رسم الخط خیلی خوبی داشت. امیدوارم دست یک قرآن خوان افتاده باشد و صاحب جدیدش روزی چند آیه از آن را بخواند و در آخر برای من هم دعایی کند.
پی نوشت: دیروز قرآنی را که همسر شب عقدم هدیه آورده بود، از کتابخانه برداشته و خواندم. دلم برایش سوخت. از رمضان پارسال که با آن برای پدرم قرآنی ختم کرده بودم، غریب مانده بود.