ساعت هفت و نیم صبح وارد کلاس می شوم. بعد از سلام و احوالپرسی، از بچه ها می خواهم چاشتشان را از کیفشان بیرون بیاورند و بخورند.
در کمد را باز می کنم و وسایل لازم را بیرون می اورم و روی میز می گذارم.
زضا دستش را بالا می برد و بعد از اجازه گرفتن، می پرسد:خانم! میشه با یه حوله، دو تا تخم مرغ را گرم کنیم تا از توش جوجه در بیاد؟
من: فقط با یک حوله نه! یا باید مرغ روی تخم ها بخوابد و با گرمای بدنش تخمها را گرم نگه دارد و یا از دستگاه مخصوص جوجه کشی برای این کار استفاده شود. حوله به تنهایی نمی تواند تخم مرغ را گرم کند.
پسرک قانع می شود و سر جایش می نشیند.
می پرسم: رضا جان! چطور این سوال به ذهنت رسید؟
پاسخ می دهد: خب هر چه به مامانم میگم دو تا تخم مرغ بده تا با حوله گرمشون کنم و از توشون جوجه دربیاد، گوش نمیده! گفتم از شما بپرسم.
پی نوشت: من یک معلم کلاس اولی ام.