آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

روزهای شلوغ

این روزها گم شده بودم لابه لای خرید مهرماه و هیاهوی مدرسه و آرایشگاه و عروسی و ...

آخری، همین دیشب برگزار شد.جایتان خالی! خوش گذشت.

روز قبلش هم تمام وقتم با خرید مانتو برای خودم و کت شلوار برای پسرم پرشد...

گفتنی زیاد دارم اما وقت کمتر...



پی نوشت: در عروسی دیشب سنگینی نگاهی ، توجه مرا به سمت خانمی جلب کرد. ناخودآگاه حس کردم یکی از بچه های وبلاگستان است.

دخترخاله عروس هم عجیب شبیه خواهر صحرا بود. چونان سیبی که از وسط به دو نیم کرده باشند.

نظرات 12 + ارسال نظر
آفاق یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:05 ق.ظ http://b-arghavani.blogfa.com

همیشه به عروسی

شاید هم بچه های وبلاگ بوده

ممنون.
شاید!

خانومی یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 08:06 ق.ظ http://zendegiekhanomane.blogfa.com

انشالا همیشه به عروسی وخرید وشادی باشه آفرین جون..
صحرا جان اصفهانی هستن.
ولی کم تعریف میکنیا!!

ممنونم.
این روزها خیلی گرفتارم تا یه وقتی پیدا می کنم یه رج می بافم.

سمانه یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:37 ق.ظ http://weroniika.blogfa.com/

سلام
خدا به وققتون برکت بده بانو
انشاءالله که همیشه به خیر خوشی عروسی باشید و خرید

خریدو که دیگه نگو! همیشه به شادی و خرید باشیم.

خانم اردیبهشتی یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:44 ق.ظ http://mayfamily.blogfa.com

سلام
ان شاا... همه سرشلوغی ها به خوشی و خیر باشه

آمین

ب.ر یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:47 ق.ظ http://biparvabash.persianblog.ir

ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺑﻪ ﺷﺎﺩﻱ و ﻋﺮﻭﺳﻲ ﺑﺎﺷﻴﺪ...

ممنونم

آبی دریاقدغن یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 09:55 ق.ظ http://ghadaghan1.mihanblog.com/

انشالله به خوشی وسلامتی.
احتمالن نرفتین جلو ازش پرس وجو کنین.؟؟
واسه من یه اتفاقی تقریبن مشابه این توی عروسی داداشم افتاد.هماهنگیهای آتلیه داداشم با من بود ،بعد توی تالار یه خانمی رو دیدم که کپ منشی اتلیه بود تا دیدمش احوالپرسی گرم و اینا بعد گفتم نمیدونستم میاین فکر کردم اتلیه تشریف دارین!!!!
بعدن متوجه شدم ایشون از فامیلای عروس بوده وازش عذرخواهی کردم

اتفاقا پرسیدم. محل زندگیشو و فهمیدم اشتباه گرفتم اما عجیب شبیه بود.

حکیم بانو یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 10:25 ق.ظ

همیشه به گردش و عروسی و...
هفته اول مهر خیلی در هم و برهمه.

برای من کل مهرماه درهم و برهمه. بس که تو مدرسه خسته میشم.
به خونه که می رسم دیگه نا ندارم. تا این بچه ها آماده شن، آدم پیر میشه.

صبور یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 11:13 ق.ظ http://saboraneh.blogfa.com/

همیشه به شادی
اگه بوده چرا نیومده جلو خودشو معرفی کنه

ممنونم.
حسم به من اینو می گفت. بعد هم اون بنده خدا منو از کجا می شناخت؟

صفا یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 12:44 ب.ظ http://sa4150.blogfa.com

انشااله همیشه به شادی... وای واقعا جالبه آدم با بچه های ویلاگ روبرو بشه

برای من که لذت بخشه!

پیرامید یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:06 ب.ظ http://lifeformyself.persianblog.ir

همیشه به عروسی

ممنونم.

صفا یکشنبه 14 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 07:42 ب.ظ http://sa4150.blogfa.com

وای خدا چقدر قشنگ کاش من هم معلم بودم ....

ترنج ..ام چهارشنبه 17 مهر‌ماه سال 1392 ساعت 01:22 ق.ظ

همیشه به شادی و لبخند و اتفاقات خوب گم شده باشید ... افرین عزیزم

ممنونم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد