آسمان گرفته است و اشکبار، همچون دل بی تاب و گرفته من!
آبان که می آید برایم دلتنگی به ارمغان می آورد.
غم بر دلم سایه می اندازد.
راه می روم، حرف می زنم، کار می کنم، می خوابم و بیدار می شوم اما بار سنگین دلتنگی مرا در خود می فشارد و خرد می کند.
آبان که می آید، خاطرات روزهای تلخ پررنگ تر شده و سیلاب وار به روح و ذهنم هجوم می آورند.
آبان که می آید، تنهایی ام حجیم تر و گسترده تر می شود و با تمام وجود رخ می نمایاند.
آبان که می آید، یادم می آید که بر روزهای دلتنگی، سالی دیگر گذشت ...
آبان که می آید...
پی نوشت:
بعد وسط این همه دلتنگی، پیامی از دختر عموجانم می رسد: « یک دانش آموز پسر دارم، اینقدر شبیه عکس های بچگی عموجانه! خدا رحمت کنه.»
آزی ! خوب می فهممت.
پست قبلی، درباره یک مساله کاری بود. لطفا تقاضای رمز نفرمایید.
و چقدر سخت و تلخه به یاد آوردن و تکرار هر ساله خاطرات تلخ ... کاش میشد رها بشویم فراموششان کنیم
مگه ممکنه فراموششان کنیم. من روزی چند بار یادشون می کنم.
روحشون شاد و جایگاهشان بهشت باد
ممنونم
خدا رفتگان شما رو هم رحمت کنه
خدا رحمتشان کند.
ممنونم
خدا رفتگان شما رو هم رحمت کنه
منظورش از عمو ان پدر شما بوده؟؟؟؟
آخ قربون دلت عزیزم... خب معلومه آبان باید یرات اینجوری باشه....ای خدا
بله! ممنونم.
سلام
خدا پدر عزیزت را رحمت کنه
بی تاب مباش.
خدا رفتگان شما رو هم رحمت کنه
دلتنگی زبان مشترک همه دلهای دنیاست...
و همدلی....
سلام بانو جان
امیدوارم که خدا رفتگانتون بیامرزه
و عزیزانتون براتون نگه داره
(برداشتم از متنتون این بود)
و انشاءالله که خیلی زود روحیه اتون بهتر شه
ممنونم خدا رفتگان شما رو هم رحمت کنه.
روجش شادوآغوش امن الهی جایگاهش باشه بانو
ممنونم. خدا رفتگان شما مخصوصا خاله تازه در گذشته تونو رحمت کنه.
سلام آفرین عزیز ممنون از همدردی و حضورت.
آبان برای من تا پارسال خیلی هم عزیز بود اما....
خدا رحمت کنه عزیزت رو
خدا رفتگان شما رو هم بیامرزه!
عزیزم
خدا رحمتشون کنه
خیلی بچه بودم که مامانم مریض شد.چیزی که یادمه همش مریضی هاشه.مریضی که هیچ وقت خوب نشد و همچنان باهاشه.ازون موقع کابوس هر شبم نبودنشه.منی که مامانم زنده است و این همه روزهای تلخ دارم شما که از دستشون دادین براتون سخت تره
عزیزم...
روحشان شاد ..من هم با وجود اینکه 20 سال از فوت پدرم میگذره خیای وقتها جای خالیشو حس میکنم
خدا رحمتشون کنه.