آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

قدر عافیت

سلامتی سلطنت پنهان است.       امام رضا (ع)

چند روزی بود شانه هایم درد می کرد. فکر می کردم سرد و گرم شده ام و عضلات شانه ام گرفته است...

پنج شنبه به اتفاق دخترم در همایشی شرکت کرده و متاسفانه همان جا لرز کردم...

جمعه ام با سرفه و آبریزش بینی و کمی تب شروع شدو به مرور شدت یافت. شب هنگام که پسرم از اردوی آموزش دفاعی برگشت، گفت: معلوم است سرماخوردگیت خیلی شدید است که این قدر از چشمانت اشک می آید. گفتم خدا را شکر! هر چه فکر می کنم سرماخوردگی خیلی بهتر از دندان درد و معده درد است!

پسرم یادآوری کرد: مامان! یادت هست می گفتی راه نروید که زمین می لرزد و معده ی من درد می گیرد؟ یادت هست چه قدر ناله می کردی؟ من از شنیدن ناله هایت خیلی اعصابم خرد می شد...

.

.

.

جمعه شب که به نیمه رسید، درجه تبم خیلی بالا رفت و تکرر ادرار و کمردرد هم بدان افزوده شد. امروز صبح هم از شدت کمردردی که می گرفت و ول می کرد، داد می زدم. دکتر گفت: ... از شدید ترین نوع آنفلوانزاست...

از امروز عصر آن تب شدید جایش را به عرق سردی داد که به گمانم از نزدیکان عزرائیل است.

الان اما کمی بهترم. تبم خیلی پایین آمده و فقط بیحالی، گاهی سرفه ای و البته آبریزش بینی آزارم می دهد.



پی نوشت: خدایا! خوشت می آید حتی با آن کمردرد شدید هم مدام می گفتم خدایا شکرت! من بردم.


باشعور باشیم.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

هنر و ریاضی


یکی از تکالیف ریاضی بچه ها شکل سازی با اعداد هست. بعضی از بچه ها این قدر زیبا و خلاقانه کار کرده بودند که حیفم آمد شما را از دیدنش بی نصیب بگذارم. لطفا برای دیدن هنر بچه ها به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.





 

ادامه مطلب ...

همدردی

باز هم دیروز با رضا برای دست خطش حرف و سخن داشتیم. اگر نوک مدادش را تیز کند و کمی دقت کند، بسیار زیبا می نویسد اما امان از وقتی عجله کند، چنان درشت می نویسد که به قد قواره خودش هم نمی آید چنان خطی داشته باشد.

-: رضا! چرا دقت نمی کنی و با عجله می نویسی؟

-: نمی دانم خانم!

-: اما من می دانم. دلت می خواهد زود تکلیفت تمام شود و بروی سر بازی. شاید هم برای این که بپری و جلوی تلویزیون بنشینی و مدام کارتون ببینی.

-: نه خانم! همه کانالهایمان قطع است. اصلا نمی توانم کارتون ببینم.

-: خدا لعنتشان کند. ( به خدا از دهانم بیرون پرید. )

-: این هدهد لعنتی هم کارتون نشان نمی دهد.

-:



پی نوشت: 


روز قبل یکی از همسایه ها اطلاع داده بود که بهوش باشید که برادران نیروی انت.ظامی درب خانه ها زنگ زده و در صورت باز شدن درب به پشت بام هجوم برده و دیش ها را جمع می کنند.

همسر به همه ساکنین ساختمان سپرده بود که تا از هویت کسی که زنگ زده اطمینان نیافته اند، درب را باز نکنند.

جهت جلوگیری از ورود برادران محترم از بام ساختمان های مجاور، به ساکنین ساختمانهای مجاور نیز اطلاع رسانی شد.

یکی از همسایه ها: ممنون که اطلاع دادید.

دیگری: ما که دیش نداریم!




مطمئنا درک می فرمایید که چقدر اعصابمان به هم ریخته بود که در جواب آن طفل چنین درفشانی نمودیم.







سرمای زمستان قابل تحمل تر می شود با گرمای دلهای ...



یک کاسه مهربانی هدیه به همسایه ها در یک روز سرد زمستانی