آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

حسرت

با حاج خانم کنار پنجره ایستاده و از تماشای رقص بلورهای درشت برف لذت می بریم.

حاج خانم: خانم آقای ... !

من: بله!

حاج خانم: حیفه آدم از این دنیا بره و این همه قشنگی رو نتونه ببینه!

من: بله!

.

.

 کمی بعد:

من:


بباف و بباف 2


اگر یادتان باشد قرار بود برای پسرم پلوری به مدل زیر ببافم.



 دستباف من



پشت لباس



روی آستین



پی نوشت:

از بیتای عزیزم به خاطر راهنمایی هایش در بافت این لباس، سپاس گزارم.

من نخ ظریفی انتخاب کردم و به همین دلیل بافت خیلی کند پیش می رفت. یک آستین را بافتم اما از مدل خطوطی که روی آن انداخته بودم، خوشم نیامد و آن را شکافته، دوباره بافتم.

با توجه به ظرافت نخ، یقه لباس به نظرم خوب نشده بود؛ آن را هم باز کرده و دوباره با نخ دولا بافتم تا خوش حالت و آهار دار بایستد که فکر می کنم موفق شده باشم.

این اولین بافت بزرگسال من بود. فردا با دخترم به پاساژ پروانه خواهیم رفت تا دوباره کاموا بخرم. پروژه بعدی بافت شال و کلاه برای دخترم است. مشتاقانه پذیرایی مدلهای پیشنهادی شما هستم.


خاج خانم نوشت: دخترم! دو روز دیگه که این لباس براش کوچیک شد، به کسی ندیش ها!نگهش دار برای پسرش!

من: چشم حاج خانم!


خدایا! برای شادمانی، تندرستی، توانگری و عشق پایدارم سپاس می گذارم.



عذر غیبت

سلام!

بعد از چند روز غیبت نوشتن کار سختی است.

این چند روز خیلی گرفتار بودم. گاهی سری به دوستان می زدم اما فرصتی برای نوشتن به دست نمی آوردم.

از همه عزیزانی که جویای احوالم بودند، سپاس گزارم.

منتظر چند پست خوش چاشنی باشید.

پلیس یا دکتر؟


دور کلمات را یکی یکی خط می کشم و او مثل بلبل برایم می خواندشان!

از خواندنش تعریف می کنم و بعد یکی یکی اشتباهات نوشتاری اش را گوشزد می کنم و ادامه میدهم تو پسر زرنگی هستی مطمئنم با کمی دقت می توانی زیباتر بنویسی.

من دوست دارم خط زیبایی داشته باشی تا وقتی مثلا دکتر شدی، بیماران بتوانند دست خطت را به آسانی بخوانند...

رضا: ولی من که نمی خواهم دکتر شوم؟

-: می خواهی چکاره شوی؟

رضا: می خواهم پلیس شوم.

-:

.

.

.

و حتما برای نوشتن برگه جریمه لازم نیست خطت خوب باشد...



پی نوشت: راستی چرا با شنیدن کلمه پلیس جریمه کردن به ذهنم آمد؟

هر کسی نقش خودش بیند در آب

زنگ تفریح در دفتر مدرسه:

همکاری که پسرش را برای ادامه تحصیل به خارج از کشور فرستاده: چیزی از برطرف شدن تحریمهای ارزی نشنیدید؟...


کامنت برگزیده پست قبل: 

... دختر دبستانی من می گفت دوستام تو مدرسه خوشحال بودن و میگفتن چیپس میشه 100 تومان فکرکن بچه‌ها توچه فکری هستند ...