آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

فردا روز دیگریست

دلشوره دارم.

مثل بچه هایی که فردا برای اولین بار به مدرسه خواهند رفت.

.

.

.

اگر آن چه می خواهم نشود...

اگرمدرسه نزدیک خانه جای خالی نداشته باشد...

اگر پایه های بالای مدرسه دلخواهم معلم داشته باشد...

اگر شخص مناسبی مدیر آن مدرسه نباشد...

.

.

.

فردا روز تعیین مدرسه آموزگاران مقطع ابتداییست.

مثل بچه های کلاس اول دل شوره دارم.