آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

سیاهه ها

سرم خیلی شلوغ است!

برای همین هم  یک ساعت است که پای کامپیوتر نشستم و  وب می خوانم و و کامنتهایم را پاسخ میدهم.

فردا چند نفر از مدیران دیگر مدارس ناحیه از مدرسه ما بازدید به عمل می آورند. 

باید دفتر و دستک هایمان آماده و نوشته باشد.کاری ندارند که در کلاست چه کرده ای و آموزشت چگونه بوده است؟   

انگار به دفتر نمره که نگاه کنند، همه چیز دستشان می اید. به راست و دروغش هم کاری ندارند.

به همسرم می گویم: سال دیگر اول سال، با مدیر مدرسه شرط می کنم که دفتر نمره را نمی نویسم.

جواب می دهد: دنبال شر می گردی؟ کدام مدیر است که قبول کند. بنویس دیگر.

20 دانش آموزم را از مادرانشان هم بهتر می شناسم و وضعیت پیشرفت تحصیلی شان را کامل می دانم. اما آنها من معلم را قبول ندارند . همان سیاهه ها را می خواهند و بس.


.............................................................................................................................

 امروز صبح در دفتر مدرسه: همکار معلم کلاس ششم که امسال از مقطع راهنمایی به مقطع ابتدایی و مدرسه ما آمده است: از کلاستان هم بازدید می کنند؟

من: مگر شایستگی اش را دارند؟

همکار پرسش کننده:

من: اگر یک روز در کلاس اول تدریس کرده باشد، شاید! اما مدیری که تا به حال در کلاس اول تدریس نکرده ، چه می داند در کلاس اول چه می گذرد که شایستگی بازدید از آن و نظر دادن را داشته باشد.

همکار مربوطه: چه اعتماد به نفسی دارید.

من: والا! همینه که هست.


بروم دفترم را بنویسم.


 پی نوشت:

هر کسی بگوید اعتماد به نفس کاذب دارم، مواظب باشد که دماغش دراز می شود.

من آن چه شرط بلاغ است با تو می گویم   تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال



پی نوشت: اصلا دلم نمی اید بروم و دفترم را بنویسم.

 .

.

.

.

.

خیلی خوب دیگر رفتم! نزنید آن لنگه کفش ها را!


ترس

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

...

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سلام

سلام ای دل نورانی خورشید، 

ای نگاه آبی آسمان، ای شکوه آفرینش!

سلام ای وسیع جاری، ای طراوت بی کران روزت بخیر باد

 

تنها صداست که می ماند

هر کتاب کودک، علاوه بر متن ار تصاویر و نقاشی هایی نیز برخوردار است. اما کودکانی هستند که از دیدن این تصاویر محرومند. شما می توانیدبا صدای خود، جهان را برای این کودکان نقاشی کنید. از نظر ما صدای تمام انسان ها زیبا هستند و چه خوب است که این صداهای زیبا را جاودانه سازیم. برای کسب اطلاعات بیشتر و شرکت در جشنواره تولید کتابهای صوتی برای کودکان نابینا به این لینک مراجعه فرمایید.