آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

غم چونان کوه عظیم است...


پسرم به کلاس زبان رفته و دخترم اتاقش را مرتب می کند.

زن و شوهر همدیگر را بغل کرده و از خاطراتشان می گوییم و بر خود می گرییم...

خدایا صبر عطا کن.آمین.

هم به درد این درد را درمان کنم هم به صبر این کار را آسان کنم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.