لباس خریده ام.
برای مادر و عمه ام.
که از عزا درآورمشان...
زود گذشت...
54 روز...
و روزها که از پی هم می آیند و می روند...
دیری نخواهد پایید که سال کهنه برود و سال نو بیاید.
غم تو ای برادر اما هیچ وقت کهنه نخواهد شد و از دل بیرون نخواهد رفت...
جگرسوز است...
پی نوشت: خدایا! صبر بده.
زازالک عزیز!
چگونه تسلیتت دهم؟ چگونه همدردی کنم؟ وقتی حجم عظیم و سنگین اندوهت را می دانم.
من صورت معصومانه برادر در کفن دیده ام.
من بر ابروان مشکی و کشیده برادر آخرین بوسه را زده ام.
من معنای قد بلند برادر و نگرانی تنگی قبر را خوب می فهمم.
من رابطه روز هزارچشمان و حفظ متانت و آرامش را می دانم.
فقط حکمت اعداد 33 و 92 را نمی دانم.
.
.
.
خدایا! دوست دارم ببینمت و بپرسم ...
.
.
همدردم! فقط می توانم برایت صبر آرزو کنم.
روحش شاد و در جوار رحمت حق آرام باد! آمین
دل آه برمی آورد: برایت بمیرم برادر. به حنجره نرسیده، عقل برزبان جاری می کند: خدایا رضایم به رضایت. شکر!
-: الو اورژانس...
-: بله بفرمایید خانم!
-: روز اول دی نزدیک شهر شما یه تصادف رخ داد که شش نفر کشته شدند.
-: بله!
-: من خواهر راننده سمندم. می توانم با یکی از همکارانتان که در صحنه تصادف حضور داشتند، صحبت کنم؟
-: من خودم سرصحنه تصادف بودم.
-: وقتی شما به صحنه تصادف رسیدید، برادرم در چه وضعیتی بود؟
-: هرشش نفر داخل ماشین ها بودند. مسافرین سمند که ... . چرا می پرسید؟
-: گروهی از مردم علاوه بر آن که نابخردند، دانش کافی هم ندارند. شایعه کرده اند برادرم زنده بوده و از ماشین پیاده شده و وقتی وضعیت را دیده، سکته کرده است. البته همسرم در گواهی پزشک قانونی خوانده است که جراحات وارده شکستگی گردن و جمجمه و پاها بوده و بالطبع وی نمی توانسته از ماشین پیاده شود.
- : خیر خانم! مطمئن باشید ایشان نمی توانسته از ماشین پیاده شود... خدا صبرتان دهد.
- : می دانم. فقط می خواستم دل خودم مطمئن شود. آخر برادرم خیلی قوی بود...
پی نوشت: خدا به داد دل مادرانشان برسد.
روی مبل خانه ام لم داده و با شهامت شایعه را بازگو می کند. گواهی پزشک قانونی را دروغ می خواند و اصرار دارد برادرم...
این دردهاست که تحمل غم را سنگین تر می کند.
خدایا شکرت که در دم جان سپردند و درد نکشیدند.