آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

آسمون فیروزه‌ای زندگی من

خیر و صلاحم را درپرتو زرین و شکوهمند رفعت می بینم. اکنون گندمزارهای طلایی الهی رو به رویم قرار دارد و مرا به خود می خواند.

ریا نشود

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

هر دم از این باغ بری می رسد

به گمانم سررسیدی که آقای همسر نکات مهم را در آن یادداشت می کرده، دور انداخته ام و رویم هم نمی شود به فردی بسیار مرتب و منظم بگویم که چنین خبطی کرده ام.

بدتر از آن، آقای همسر هم چنان دنبال سررسیدش می گردد و من هنوز می پرسم: پیدایش کردی؟








پی نوشت: نمی دانم چرا فکر کرده بودم حالا که مقطع تدریسش تغییر کرده، آن سررسید دیگر به کارش نخواهد آمد.

عاشورا

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

میهمان

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ماه مان

می خواهم از خانه بیرون بروم. دخترک تازه از کلاس فوق العاده فیزیک برگشته و در اتاقش آهنگ گوش داده و هم زمان با خواننده همسرایی می کند:

بلبل

بلبل 

بلبل تو کوچا تو پس کوچا غزل می خونه

شعروی تر حافظ می ریزه از سر چنگش

شیراز

شیراز

شیرازو میگن ناز....

خدا حافظی می کنم و بیرون می روم. اجازه می دهم دخترک همچنان آواز بخواند و خستگی یک هفته پرکار را از روح و روانش بیرون کند.

.

.

.

بیست دقیقه بعد برمی گردم. در را باز می کنم. دخترک هم چنان آواز می خواند...

اخم های مامان سخت گیر درونم در هم می رود و آماده ام می کند که شماتتش کنم: هنوز داری آهنگ گوش می دهی؟

اما ناگهان آوای دخترک مرا در جا میخکوب می کند:

خونه خوبه خونه     مامانم امیده

خونه خوبه خونه     بوی مامانمو میده ...

ماه مان مهربان درونم لذت می برد و مامان سخت گیر درون را به صبر دعوت می کند.

به آشپزخانه می روم و مشغول می شوم. اجازه می دهم تا پایان آهنگ دخترک همچنان در اتاقش برای مامانش آواز بخواند و لذت ببرد.

.

.

.

همیشه برای درس خواندن وقت هست اما برای ماه مان بودن زمان اندکی در اختیار داریم. روزهایی خواهد رسید که او برای دخترش از ماه مانش تعریف کند...






پی نوشت: 

1- گولوی مهربان زیبای صدا مخملی فرهنگ لغات پرباری در وبلاگستان رواج داده است.

و مهم تر از فرهنگ لغات خاصش، احساسش را آن قدر خوب توصیف کرده که کم و بیش روی نگرش و رابطه ی ما و مادرها و دخترهایمان تاثیر گذاشته است.

2- اگر خوب دقت کنید می توانید مرا در بین این ها بیابید.