-
خردادی دیگر
دوشنبه 20 خردادماه سال 1392 09:32
همین اول صبح بر خود لازم دیدم همین جا در همین وبلاگ کوچک در پیشگاه خدای مهربانی که مرا می فهمد و می داند چه قدر از گرما گریزانم، زانو زده و برخاک به سجده افتم. نمی دانید هوای اینجا چه قدر مطبوع است! چه نسیم خنکی می وزد و خرداد چه دلبری می کند... گویا این خرداد، خرداد دیگریست... با همه خردادهایی که تا کنون به چشم دیده...
-
ختم اذا واقعه
یکشنبه 19 خردادماه سال 1392 09:06
Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA فردا اول ماه شعبان و مصادف با روز دوشنبه است که بهترین موقعیت برای شروع ختم اذا واقعه است. این ختم یکی از مجرب ترین ختم هاست. از امام سجاد (ع) نقل شده است که: اگر اول ماه (قمری) روز دوشنبه بود، از روز اول تا چهاردهم، سوره واقعه خوانده شود، و مقدار خواندن هر روز به تعداد شماره...
-
یک دسر ملس بهاری
شنبه 18 خردادماه سال 1392 16:42
بچه که بودیم درختهای گوجه سبز از دستمان به امان نبودند. از وقتی که هنوز گوجه سبزها خیلی کوچک بودند،قند در دلمان آب می کردند، تا وقتی که آفتاب لپشان را گلی می کرد و مزه شان به شیرینی می گرایید. گوجه شیرین و رسیده را کمتر می پسندیدم و اجازه می دادیم فشرده شده و درون سینی های بزرگ پهن شوند و آفتاب دوباره به تنشان بخورد و...
-
کدام پست؟
شنبه 18 خردادماه سال 1392 10:04
پیامی برای تنی چند از دوستان هم سن و سال فرستاده بودم؛ مبنی بر این که اگر روزی حافظه ام را از دست بدهم، برای برگشتن آن کدام خاطره را برایم تعریف خواهی کرد؟ جوابهایی که دریافت کردم، خیلی برایم جالب بودند. - همکار و دوست صمیمی: خاطره مهمانی خداحافظی تان و کادوهایی که به ما دادید. - دختر دوستم که اتفاقا همسایه هم بودیم:...
-
عید مبارک
جمعه 17 خردادماه سال 1392 10:59
-
حاج خانم و قابلمه پارتی
جمعه 17 خردادماه سال 1392 00:12
عصر حاج خانم نبود. سهم حلوایش را در ظرف درداری قرار داده و در یخچال گذاشتم. ساعت 10 که بیرون می رفتیم، متوجه شدم حاج خانم آمده است. سریع حلوایش را برایش بردم. گفتم که دو بار دخترم در خانه تان امده و شما نبودید.خیلی خوشحال شد انگار دنیا را به او داده بودم. همان جا ناخنکی زد و حلوا را در یخچال گذاشت. گفتم: ببخشید اگه...
-
کیک حلوا
پنجشنبه 16 خردادماه سال 1392 18:57
آخرین باری که حلوا پختم، ماه رمضان سال 89 بود. به گمانم شب بیست و سوم ماه مبارک بود. پدرم که از مهمانی افطاری برمی گشتند، سری هم به خانه ما زدند و برایشان آوردم. خیلی خوششان آمد و تعریف کردند. یادم هست حلوای آرد گندم پخته بودم.درست یک هفته بعد با هم به مسافرت رفتیم. پدرم در طول سفر چند بار گفتند که دلشان از آن حلوا می...
-
سبزم
دوشنبه 13 خردادماه سال 1392 20:49
چه چیزی مانند یک پیاده روی خانوادگی زیر درختان شسته شده، در یک هوای مطبوع بهاری، می تواند حال یک بانوی خسته را چنان جا بیاورد که دلش بخواهد با شنیدن موسیقی پخش شده در یک فروشگاه، قر بدهد. لبخند نزنید. کودک درونم سرحال آمده بود اما بزگترش اجازه چنین جسارتی به او نداد. این تصاویر زیبا تقدیم به شما سبز باشید و بهاری! 1 2...
-
...
دوشنبه 13 خردادماه سال 1392 15:14
به یاد نمی آورم هیچ وقت بهار این همه طولانی شده باشد. حداقل در زادگاه من چنین نبوده است. باز هم باران بهاری... باز هم لطافت هوا... باز هم نسیم بهاری که پرده حریر را با خود می برد... خوب که فکر می کنم مهاجرتم کار درستی بوده است...
-
آخرین روز
دوشنبه 13 خردادماه سال 1392 10:59
-
دایانا
شنبه 11 خردادماه سال 1392 23:35
باران زیبا اما شدید امروز غافلگیرمان کرد و صدالبته هوای پاک و تمیز پس از آن. دست خانواده را گرفتیم و به پارک کنار خانه رفتیم. در غرفه کتاب فروشی پارک دخترک سه ساله همسایه طبقه ی پایینی را دیدم. به طرفش رفتم و احوالش را پرسیدم. خجالت کشید و پشت مادرش مخفی شد. گفتم: من همانم که برایت دست تکان می دهم و بوسه می فرستم....
-
این روزهای پایانی
شنبه 11 خردادماه سال 1392 15:50
5 خرداد: لیست ها را معاون اجرایی تحویل دادم. این یعنی دو آزمونی که بعد از این تاریخ برگزار کردیم و به این بهانه، بچه ها را به مدرسه کشاندیم، زرشک، کشک یا چیزی در همین مایه ها بود... 8 خرداد: جشن الفبا گرفتبم. در نهایت سادگی و بی رمق از آن چه بر فربد رفته بود و استرسی که تحمل کرده بودم. فقط برای خالی نبودن عریضه... آن...
-
سبز باش چون بهار
سهشنبه 7 خردادماه سال 1392 20:49
از عصر تا همین حالا سرم با سرو سامان دادن خریدهای همسرم گرم بود. درحالی که بچه ها در اتاقهایشان مشغول درس خواندن بودند، با همسرم هم نشستیم و نخودها را دانه کردیم و در آن بین با هم سخن ها گفتیم از همه جا! سپس لوبیاها را خودش شست و من در این فاصله به توصیه پسرم یک لوبیا پلوی جانانه پختم و حالا دخترم دارد سالاد شیرازی...
-
شکر
سهشنبه 7 خردادماه سال 1392 07:06
اس ام اس آخر شبم را همین الان مادر فربد جواب داد. گویا حال پسرک بهتر است. خدا را شکر!
-
فربد
دوشنبه 6 خردادماه سال 1392 21:35
-
لطفا کمک کنید.
یکشنبه 5 خردادماه سال 1392 20:24
متن زیبایی برای درج در کارت دعوت جشن الفبا نیاز دارم. اگر برایتان مقدور هست، لطفا دریغ نفرمایید.
-
دوستان خواستنی
شنبه 4 خردادماه سال 1392 18:16
اعتراف می کنم وقتی صفحه وبلاگ را باز می کنم و چشمم به لینکدانی گودری ام می افتد، به سرعت نگاهی به قد و بالای لینکدانی می اندازم تا ببینم چه کسانی آپ کرده اند. اعتراف می کنم از دیدن اسم بعضی وبلاگها چشمم رو شن می شود. اعتراف می کنم بعضی از دوستان را ندیده خیلی دوست دارم. اعتراف می کنم خیلی دوست دارم بعضی را ببینم....
-
خوشنویس کوچک
شنبه 4 خردادماه سال 1392 12:59
الوعده وفا! آراء دوستان کامنت گذار گرامی در مورد دست خط دانش آموزانم مورد بررسی قرار گرفت و با توجه به این که بیشتر عزیزان از دست خط امیر حسین خوششان آمده بود. ایشان به عنوان خوشنویس کوچک معرفی شده و دست خط زیبایشان به عنوان زیباترین دست خط تحریری دانش آموزان کلاس آفرین بانو انتخاب می شود. تشویق فرمایید. پی نوشت: پسرک...
-
آرامش
جمعه 3 خردادماه سال 1392 22:58
دیروز رفتم. و آرامستان چه شلوغ بود... لابه لای همه ازدحام و شلوغی، کنار مزار پدرم نشستم و فاتحه خواندم. اشک ریختم و یس خواندم. نتوانستم با پدرم صحبت کنم. هیچ وقت نتوانسته ام.بغض گلویم اجازه نمی دهد. وقت را غنیمت می شمارم و قرآن می خوانم. یس و ملک و ... این بار هم... دلی سبک کردم و باز گشتم. با دلی آرام و روحیه ای...
-
خیرات
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1392 21:20
«وَ اخفِض لَهُما جناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَة وَ قُل رَبِّ ارّحَمهُما کَما رَبَّیانی صَغیراً؛ و از روی مهربانی و لطف، بال تواضع خویش را برای آنان فرود آر و بگو: پروردگارا! آن دو را (پدر و مادر) رحمت آور، همانگونه که مرا در کودکی تربیت کردند». (سوره اسراء، آیه 24) این روزها به افراد میانسال یا پیر به دید دیگری می...
-
معلمی سخت است...
چهارشنبه 1 خردادماه سال 1392 00:06
ریاضی را دور می کردیم. پسرک حواسش نبود. چند بار متوجه شدم که گوش نمی دهد. توبیخش هم کردم. گوشی ام به صدا در آمد: سلام خانم .... _ ... حالش خوب است؟ _ بله! چه طور مگر؟ _ چون درسش را بلد نبود، بابایش دیوانه وار کتکش زده است. _ ای وای! چرا؟ .... که همه ریاضی را بلد است. _ دقیقه ساعت را بلد نبوده است. _ آن را که در سال...
-
می شنوم اما...
سهشنبه 31 اردیبهشتماه سال 1392 23:43
صدای پای خرداد می آید... حال اما، دیگر صدای پایش لرزه بر قلبم نمی اندازد. گرگ باران دیده شده ام آیا؟
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 09:03
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 30 اردیبهشتماه سال 1392 08:46
بانو بگذار سرخی گونه هایت از شرم نگاهش باشد
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1392 19:22
-
پنجره های خانه ام را دوست دارم.
یکشنبه 29 اردیبهشتماه سال 1392 10:43
وقی خانه ات دو پنجره قدی بلند داشته باشد، شانس آن را داری که بهار همراه با شمیم با طراوتش پا به درون خانه ات بگذارد. صبحگاهان صدای جیک جیک مستانه گنجشکان تو را بر سر ذوق آورد. پرده ها را که کنار می زنی، زیبایی یک روز پس از باران را به نظاره بنشینی. و مهم تر از همه آن که همه این زیبایی ها را از آشپزخانه هم بتوانی حس...
-
وهفته ای زیبا با شروعی دلنشین آغاز می شود...
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 08:27
آسمان تیره و تار بود.باران نرم نرمک می بارید. غریو خشم آلود ابرها، زمین و کوه را لرزاند و بغض اسمان ترکید و باران بهاری باریدن گرفت. به یقین از دل این تیرگی، آسمانی لاجوردی رخ خواهد نمود. بار دیگر انوار زرین خورشید از لابه لای درختان به چمن ها سلام خواهند داد و گنجشک ها شاد از هم آغوشی نور و سبزه، غزل عشق سر خواهند...
-
بی خوابی
شنبه 28 اردیبهشتماه سال 1392 00:35
دو روز گذشته شهر خیلی گرم شده بود. همسرم امروز صبح کولر را راه اندازی کرد. دو سه ساعتی که از خنکایش لذت بردیم، کولر خدا دوباره راه افتاد و مجبور شدیم کولر خودمان را خاموش کنیم. به گمانم خدا حسودی اش کرده بود، بس که از همسرم تشکر کردم. هر چه هست الان هوای پاک بهاری را تمام خانه مرا پر کرده است. ممنونتم خدا! از شوخی من...
-
جمعه نوشت
جمعه 27 اردیبهشتماه سال 1392 22:17
امروزم به پخت و پز گذشت. صبح پروژه آماده کردن باقلا را که از دیروز عصر شروع کرده بودم، به پایان رساندم و بعد دست به کار تهیه پیراشکی گوشت شدم. آرد را خمیر کردم و تا ور بیاید، مقدمات ناهار را آماده کردم. خمیر که ور آمد، پیراشکی ها را درست کرده و پختم. چون مقدار آرد را چند برابر کرده بودم، خمیر بیشتری داشتم. آخرین سینی...
-
دست خطهای زیبا
چهارشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1392 00:55
و اکنون شما دعوت می شوید که دست خط دانش آموزان آفرین بانو را به نظاره بنشینید و بهترین ها را انتخاب کنید. سینا یاسین امیر حسین حسین بنیامین رئوف سجاد علی محمدپارسا کیارش پوریا سروش فربد پوریا سعید علیرضا مهیار کسری امیرعلی سامان